در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

آن لحظه ای که بی تو سرآید مرا مباد!

عاشق شدم!!

نه الان...

وقتی که ده ساله بودم!!!

با خوندن یه شعر...

توی روزنامه خبر!

شعر ی که به مناسبت مرگش چاپ شده بود!!!!

فریدون مشیری، کسی که وقتی باهاش آشنا شدم که دیگه نبود...


- گفتم عاشق فریدونم

- گفت فریدون مشیری؟ همونی که میگه نمیخواهم بمیرم مگر زور است؟؟

- گفتم آره، همونی که میگه:


مراد از زنده ماندن امتداد خورد و خوابم نیست

هوای همنشینی با گل و ساز و شرابم نیست

توان دیدن دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست


جهان بیمار و رنجور است

دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست

اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردیست


نمیخواهم بمیرم تا محبت را به انسانها بیاموزم

بمانم تا عدالت را برافروزم بیفروزم

خرد را، مهر را، تا جاودان بر تخت بنشانم


چه فردایی! چه دنیایی!

جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نور است


نمیخواهم بمیرم ای خدا... ای آسمان... ای شب!

نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم...

مگر زور است؟!



ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan