در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

وقتی ما گم شدیم...

آبجی کوچیکه یه بار پنج شیش ساله که بود تو فروشگاه ستاره گم شد...

خیلی شیک رفت به یه خانومه گفت من گم شدم

خانومه هم بردش پیش انتظامات فروشگاه و تو بلند گو صدامون کردن و رفتیم گرفتیمش...


آقای برادر یه بار پنج شیش ساله که بود تو شاهچراغ گم شد....

خیلی شیک رفته بود پیش یه سرباز و گفته بود آقای پلیس من گم شدم...

و همونجا مونده بود تا مامان اینا پیداش کردن...


من یه بار پنج شیش ساله که بودم گم شدم...

یعنی تا فهمیدم گم شدم دهنمو تا حد ممکن باز کردم و با تمام قدرت شروع کردم جیغ زدن و دویدن!!!

در حدی که مامان خانوم کفشاشو در آورده بوده و دنبالم میدویده و صدام میکرده اما من نمیشنیدم!!!!

تا بالاخره یه مغازه دار نگهم میداره و میگه اینجا بمون تا مامانت پیدات کنه!!!!

یه همچین کولی ای بودم من!!!!!!!! :/


 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan