در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

85

وقتی تو درب و داغون ترین حس و حالت زنگ بزنی به بهترین دوستت که دانشجوی تهرانه، و با کلی نگرانی بپرسی وسط امتحانات که مزاحمت نشدم؟؟!! و اون بگه خونه ام!!! شیرازم!! و قرار بذاری و فردا صبحش بری ببینیش...

وقتی دستاتو تودستاش بگیره  برات از امید بگه... از مهربونی و بخشندگی خدا...

وقتی یه عالمه حس مثبت تو وجودت تزریق کنه...

که دلت گرم شه به زندگی...


وقتی آبجی کوچیکه تو بغلت بشینه و بی تکلف با صدای بلند بخنده و تو دلت ضعف بره واسه معصومیتش و خوشحال باشی که هستی تا همیشه کنارش باشی و تنهاش نمیذاری...

وقتی ازش میخوای برات دعا کنه و اون دو تا دستای کوچولوشو میبره بالا و دعا میکنه که خدا بهت عقل بده!!! بعد برگرده با شیطنت بخنده و احساس کنه اونقدر بزرگ شده که بلده شوخی کنه! ولی تو بدونی بهترین دعای ممکنو کرده!! و بعد آبجی کوچیکه که لبخند کمرنگتو میبینه و فک میکنه به اندازه کافی شوخیش اساسی نبوده و دوباره دستاشو میبره بالا و دعا میکنه که خدایا کاری کن آبجی هیچ وقت ازدواج نکنه و پیش من بمونه!!! و اونوقته که لبخندت پر رنگتر میشه و بغلش میکنی و خدا رو به خاطر داشتنش شکر میکنی!!!

وقتی آبجی کوچیکه میاد میگه آجی بغلم کن!! دلم محبت میخواد!!! بغلش میکنی و فک میکنی چقد خوبه آدم بتونه بگه دلش چی میخواد!!!



حواشی انتخابات...

از تفریحات سالم این روزای آبجی کوچیکه جمع کردن عکسای تبلیغاتی کاندیداها و بازی باهاشون بود....

سیبیل میکشید براشون،

برا بعضیا با خودکار مشکی دور چشمشونو پر رنگ میکرد، با خودکار قرمز... :)

تو محل انتخابات، آبجی کوچیکه برگشته میگه:

به آقای ی هم رای بدید.

مامان خانوم:

ما که نمیشناسیمش!

آبجی کوچیکه:

من میشناسم!!!

مامان خانوم:

کیه؟!!!!!!

آبجی کوچیکه صداشو یواش کرد و گفت:

همون که آرایشش کردم!!!! ^__^


اینم حواشی پس از انتخابات:


انتخابات


انتخابات 2



من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan