در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

۴۲۴. امیدوارم تهش یه اتفاق خوب بیوفته...

وقتی تصمیم گرفتیم کارو گسترش بدیم نمیتونستیم انتظار داشته باشیم که همچنان با اره مویی چوبا رو ببریم. و اره برقی رو هم نمیشد تو آپارتمان روشن کرد! اینطوری شد که شروع کردیم دنبال جاهایی گشتیم که بتونیم توش اره برقی روشن کنیم!
یکی از دوستای همسر گفت فلان ساختمونی که قبلا عکاسی بود الان مدتهاست تعطیله. کلی خوشحال شدم و گفتم چقدرم خووووب. چون اون ساختمون خیییلی به خونمون نزدیک بود. اما وقتی با مسئول مربوطه صحبت کردیم گفت یکی که خونه نداشته اومده وسایلاشو گذاشته اونجا، و تا وقتی خونه بهش بدن وسایلاش همونجا میمونه. و اوشون امتیازش خیلی پایینه. و حالا حالاها بهش خونه نمیدن!
به سرعت رفتیم سراغ گزینه بعدی. میوه فروشی‌ای که نزدیک خونه‌مون بود و با افتتاح هایپر مارکت، تعطیل شده بود. هایپر مارکت برای خیلی از مغازه دارا اتفاق بدی بود! و ما مطمئن بودیم که میوه‌فروشی و سوپر مارکت دیگه تو شهرک به صرفه نیست. بنابراین اون مغازه دیگه خواهان نداره. پس میتونه مال ما باشه ^__^. اما وقتی پیگیری کردیم گفتن میخوان جاش فست‌فود بزنن! :/ حالا مغازه ساندویچ‌فروشی شهرک ان ساله که تعطیله‌ها! میخوان اینو فست‌فودی کنن! :/
یه مغازه شیشه‌بری تو پایگاه هوایی بود که تو مزایده اول کسی نگرفته بودش. خوشحال و خندان رفتیم پیش مسئولش. ولی بهمون گفت که اون مغازه رو نمیشه تغییر کاربری داد :( اما یه کارگاه نجاری توی همون پایگاه هوایی بود که اونو هم تو مزایده اول کسی نگرفته بود. یه ذره جاش پرت بود. ولی چیز خوبی بود. نفر قبلی هنوز وسایلشو توی مغازه‌هه گذاشته بود‌. دستگاه‌های بزرگ نجاری و ام‌دی‌اف. بهمون گفت هر کس بخواد مغازه‌ای رو بگیره باید وسایل نفر قبلو هم بخره! :/ البته چرت گفت و چنین قانونی نبودا... ولی مساله این بود که به نیرو دریایی نمیدادن اونجا رو. باید حتما هوایی میبودی!
تو همون روزای دو دو تا چارتا بود که ناو آمریکایی اومد نزدیک ایران و گند زد به اوضاع! روزای خر تو خر و سختی رو گذروندیم. روزای خیلی بدی رو...
تو همون روزای سخت، یکی از همکارای همسر آدرس یه خیاطی رو داد و گفت این خانمه از شوهرش جدا شده و دیگه مغازه رو نمیخواد! ما هم تند و تیز رفتیم پیش مسئولش! و ایشون فرمودن که این خانمه تازه اجاره‌شو داده! دوباره با همکار همسر صحبت کردیم، همسر همکارش زنگ زد به همین خانمه و خانمه گفت تا اول مهر تو مغازه میمونم و بعدش شااااید برم‌. اونم نه به دلیل طلاق! (طلاقو از کجاشون آورده بودن؟! :/) به دلیل درس و دانشگاه!
دوباره برگشتیم پایگه هوایی. تو مزایده دوم هم کسی اون کارگاه نجاری رو نگرفته بود. یه دوست هوایی پیدا کردیم و گفتیم تو بیا این مغازه رو بگیر به جای ما. اونم اوکی داد. منم خوشحال و خندان برنامه این هفته رو راه اندازی کارگاه در نظر گرفتم. حالا اون دوست زنگ زده که مزایده سومی هم وجود داره و دو هفته دیگه‌س و تا قبل اون مزایده اینو همینجوری به کسی نمیدن :( و دوباره نقطه سر خط.
و زمانی که همینطور داره میگذره. و درایی که قبل باز شدن بسته میشن...

+ زمان برامون خیلی پر اهمیته... چون اتفاقاتی تو آینده باید بیوفته که خارج از کنترله و به شدت تو همه‌چی موثره...
هوپ ...
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۱:۲۹
ایشالا به طرز معجزه واری مشکلتون راست و ریس بشه عزیزم :-)

پاسخ :

ممنون رفیق جان :*
آقاگل ‌‌
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۱:۳۸
الان از همون وقتاست که لازمه بگی هرچی لنگه مال پای سنگه.

پاسخ :

یه جورایی احساس سر کار بودن میکنم! :)))
شارمین امیریان
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۲:۲۹
سلام عزیزم.
میدونم گفتن این که شاید خدا شرایط بهتری رو براتون نگه داشته که مستلزم صبره، خیییییلی تکراری و حتی شاید حرص دربیار باشه. ولی امیدوارم این که تا حالا اونی که می خواستی نشده فقط به همین دلیل باشه و خدا زودتر اون گزینه عالیش رو براتون رو کنه.

پاسخ :

سلام شارمین جانم
راستش خودمم همه امیدم همینه. که گزینه بهتری پیش روعه حتما...
بهارنارنج :)
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۲:۳۶
ان شاءالله خیره عزیزم

پاسخ :

ان‌شاءالله  :)
مـارﮮ :)
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۳:۰۳
زمان بزرگ ترین حلال مشکلاته
فقط باید صبوری کنی
وقتی یه کاری و شروع میکنی خیلی طول میکشه تا به قلق بیفته و به بار بشینه
پدر منم 6 ماه پیش یه کار جدیدی و شروع کرد و تازه الان بعد از شش ماه کم کم رو غلتک داره میفته
و ما هم اوایلش کلی استرس و دل نگرانی داشتیم
صبوری کن که تهش قشنگه

پاسخ :

وضعیت شغلی و مکانی که باید سال بعد باشیم یه ذره عجولم کرده... دلم میخواد تا قبل از اینکه شرایط سخت‌تر از الان بشه شروع کنیم کارمونو ...
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۳:۳۰
سخت بدست میاد که قدرش رو بیشتر بدونین:-)

پاسخ :

به خدا آسون هم به دست بیاد قدرشو میدونم! :))
جیووانی
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۳:۳۰
چرا ارّه ؟

پاسخ :

لوازم چوبی میخوایم تولید کنیم
محبوبه شب
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۴:۳۷
@آقاگل :|
باورم نمیشه
یحتمل اشتباهی صورت گرفته یا چشای من اشتباه و غلط غلوط میبینه!!!

فشار روزه داریه!!


+ خیر باشه گندمی
ان شاءالله درست میشه.

پاسخ :

اشتباه عمدی‌ه! داره شوخی میکنه :)

+ ان‌شاءالله
ممنون دوستم :*
لوسی می
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۵:۰۰
حتما خیریتی در کاره. نگران نباش.
برای اون کسی که وسایلشو گذاشته بود تو اون گزینه اول، جا پیدا کنین. همون عکاسیه. احتمالا جاهای دیگه‌ای برای انبار کردن وسایل زندگیش وجود داشته باشه.

پاسخ :

ان‌شاءالله اتفاق بهتری قراره بیوفته :)
نه به این آسونیا پیدا نمیشه! مخصوصا اینکه اینجا اجاره هم نمیگیرن ازش، هر جای دیگه بره باید اجاره بده.
ام اسی خوشبخت
۰۴ خرداد ۹۸ , ۱۹:۲۹
ان شالله بزودی یه گزینه عالی پیدا میکنید :)

پاسخ :

ان‌شاءالله
ممنون :*
yalda shirazi
۰۴ خرداد ۹۸ , ۲۲:۰۴
یعنی خداوکیلی... یکی هم که برنامه داره و آماده اس ایطو مشکلاتی براش پیش میاد...! چیه این زندگی؟!
+درست میشه. میدونیم :)

پاسخ :

هیچی راحت به دست نمیاد :)
+ ان‌شاءالله  :*
جیووانی
۰۶ خرداد ۹۸ , ۰۱:۵۰
وسایل برش کم صداتری هم هس ...

پاسخ :

فعلا لوازمی که ما داریم پر صدا هستن :)
به علاوه، یه اتاق کافی نیست برای کارمون
یک آشنا
۰۷ خرداد ۹۸ , ۱۳:۲۰
خوب دارم فکر میکنم که بی خیال جا بشی
اگر مشکل تنها سر و صدا باشه که میشه احتمالا فکر به حالش کرد - شاید البته
همشه راهی هست

پاسخ :

مشکل تنها سر و صدا نیست...
اوالا که یه فضای حداقل بیست و پنج متری برای قسمت برش لازم داریم. و یه اتاق حداقل شیش متری برای رنگ. که خب همچین فضایی الان تو خونه ما خالی نیست. در واقع الان وسایلمون تو یه اتاقه، اون اتاق چنان پر شده که نمیشه توش راه رفت. تازه کمپرسور هم تو پذیراییه! :/
و اینکه کمپرسور رنگ میپاشه تو هوا... نمیشه تو خونه ازش استفاده کرد.
صدای کمپرسور، اره برقی و... خیلی زیاده. واقعا نمیشه تو خونه روشنشون کرد. بیرونمون میکنن! :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan