در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

۳۲۸. اوضاع خنده‌دار این روزای ما...

۱. آب‌گرمکن انگار خراب بود. آب اصلا گرم نمیشد. المنت خریدیم براش. جو بازش کرد. نمیدونم اگه تو شهرای دیگه هم آب‌گرمکنو باز کنی اوضاع همینه یا نه، ولی اینجا وقتی آب‌گرمکنو باز میکنی با صحنه عجیبی مواجه میشی!! یه چیزی شبیه شیرکاکائو ازش میریزه بیرون!! اونقدررر شبیه که آدم هوس شیرکاکائو میکنه حتی!! بعد کل آشپزخونه و کابینتا به گند کشیده میشن.

خلاصه که بعد همه این اتفاقا، بازم آب گرم نمیشد!! جو بعد کلی کلنجار رفتن با آب‌گرمکن متوجه شد که اون پریزی که دو شاخه آب‌گرمکنو توش میزدیم نمیدونم فاز و نولش چی‌ به چیه و باس دو شاخه رو بزنیم تو اون یکی پریز!! و در واقع آب‌گرمکن از اولشم سالم بوده!!! ://


۲. کابینت واسه گاز صفحه‌ای نذاشتن. کل شهرو گشتیم، همه کابینتا کوچیکن و عرضشون به گاز صفحه‌ای نمیخوره. رفتیم بگیم بسازن، یه کابینت فلزی، از این دو درا، میگه ۶۰۰ هزار تومن!! ://

جو گفت بیا بریم این گازو پس بدیم از اون گاز وایساده‌ها بخریم! :)))


۳. خونه‌هه پرده نداره. هی همش مجبور بودم روسری سرم کنم. جو گفت دو تا ملافه دارم ولی آرم نیرو دریایی روشه، گفتم عیب نداره برو بیار وصل کن فعلا.

از بیرون خیلی خنده‌دار شده!! قشنگ معلومه ملافه زدیم :)))


۴. اومدم ظرفا رو بچینم تو کابینت، یادم افتاد باید قبلش بشورمشون. اومدم بشورمشون دیدم آب همچنان رنگ چاییه! (البته رنگ یه چیز دیگه‌س بیشتر! :))) ) همش حس میکنم با اون آب اگه بشورم ظرفا کثیف‌تر میشن!! :/


۵. جو یکی دو شب پیش به سرش زده بود وبلاگ درست کنه! بعد داشت میپرسید که بقیه چجوری باهات آشنا میشن که بیان وبتو بخونن؟ گفتم خب باید بری وبشونو بخونی و کامنت بذاری تا یواش یواش باهات آشنا بشن و اونام بیان وبت. حقیقتا جمله‌ش یادم نیست! یه چیزی تو مایه‌های این بود که حوصله‌ش نمیشه این پروسه رو بگذرونه! خلاصه که بهش گفتم بیا تو وب خودم بنویس اینجا همه میشناست :))) کارای اسباب‌کشیمون که تموم شد یادم بندازید که یادش بندازم! :))


۶. هنوز به مامانم‌اینا نگفتم خونه رو تحویل گرفتیم! گذاشتم هر موقع اسبابمونو کامل چیدیم بعد بگم! مامان‌اینا به "تند تند همه‌چی رو جا بده، بعد دوباره وسایلو در بیار بذار سر جای خودشون" معتقدن و من به " از همون اول هر چیزیو سر جای خودش بذار هرچند که طول بکشه" معتقدم. واقعا هم اعصابشو ندارم که هر روز جواب پس بدم که چرا هنوز وسایلمو جا ندادم!


۷. دوستای جو معمولا تا قبل بچه‌دار شدن یکی از اتاق‌خوابا رو خالی ول میکنن. توش جاروبرقی و اتو و اینجور چیزا میذارن فقط. ما تصمیم گرفتیم اون اتاقو کارگاه کنیم! ^__^ بیشتر از همه واسه اون ذوق دارم!

۳۲۷. حالا طرف اصلا هم وب منو نخونده تا حالا :))

حتی یادم نمیاد چند سال پیش بود که بیان اسم وبلاگ منو هم زد تو صفحه وبلاگای برگزیده‌ش... ولی خوب یادمه که بعدش چندتا کامنت " وبلاگ تو مگه چی داره؟ من این همه مطلب خوب دارم تو وبم. تو چرا انتخاب شدی که چرت و پرت مینویسی و..." دریافت کردم!! و بسی تعجب نمودم که ملت چقدددد سه نقطه تشریف دارن!!

ولی خوبیش این بود که فقط تو همون برهه‌ای که تازه اسم وبلاگای برگزیده رو میزدن از این داستانا داشتیم، که خب دیگه درمورد دلیل کارشناسانه‌ش نظر نمیدم. شما خودتون استادین ^__^

حالا یه بنده خدایی چند روزه راه افتاده تو وبلاگای ملت که تو چرا بازدید کننده داری؟ تو که چیزی یاد نمیدی به کسی!!!! :/

اولندش که حسود هرگز نیاسود! :دی

دومندش، دیگه دو زار آزادی که مونده واسه مردمو شما چشم نداری ببینی؟!!

و سومندش! یادمه همون زمانای اوجم(!!) یه بلاگری اومد گفت تو چجوری این همه بازدیدکننده داری و ... چند تا مطلب بهش گفتم که یکی از مهم‌تریناش این بود که برای یه سلیقه خاص ننویس!!

ممکنه یکی بهترین وبلاگ معرق رو داشته باشه، من دنبالش میکنم ولی مثلا خانمی دنبالش نمیکنه. یا یکی که آموزشای کامپیوتری میذاره، خب من تو وبلاگش چیکار میتونم داشته باشم؟!!! ولی روزانه نویسی طرفدارای بیشتری داره خب. من شاید یه وبلاگ دندون‌پزشکی رو دنبال نکنم، ولی خاطرات دندون‌پزشکی هوپ رو دنبال میکنم. وبلاگای فوتبالی رو نمیخونم، ولی خاطرات فوتبالی آقاگلو میخونم. هیچی در مورد شغل لافکادیو نمیدونم، ولی دیگه مرامی پستاشو میخونم!! ^__*

روزانه‌نویسی شاید یه جورایی زبون مشترک ماست. چیزیه که مهندس و پزشک و ورزشکار و هنرمند و محصل و پیر و جوون رو تو دسته‌های جدا نمیذاره. همه خونواده میشن.

بعدشم اصلا مگه قراره ما هر روز یه چیزی به یکی یاد بدیم؟!!! یا فقط بابت یاد گرفتن چیزی وبلاگ بخونیم؟! خب من اگه بخوام چیزی یاد بگیرم، عنوان مورد نظرمو سرچ میکنم، زودتر و بهتر هم به جواب میرسم!!

و حتی‌تر اینکه ماها خیلی وقتا خیلی چیزا به هم یاد دادیم. مثلا من همین چند روز پیش به یکی از بلاگرا که گوشت دوس نداشت یاد دادم که اگه گوشت رو با پیاز و سیر رنده شده بپزه مزه‌ش خوب میشه!! خب الان واسه این پست بزنم به درد چند نفر میخوره؟!!!! :/ رفتم به همونی که لازم داشت یاد دادم دیگه!!!

و خیلی چیزا هم از همین روزانه نویسا یاد گرفتم!! منتها ماها فروتنیم، تو بوق و کرنا نمیکنیم! بعله... اینجوریاس!! :))))

من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan