در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

۲۹۳. مرد باس بانمک باشه :)

جو گفت امروز غیبتتو کردم!! بچه‌ها داشتن درمورد خرید رفتن زناشون میگفتن، منم گفتم همه جنسای مغازه‌ها رو میخواد نگا کنه، کمرم داشت میترکید ولی باز میخواست بره تو یه مغازه دیگه و...

عززززیزم!! متاهل شده قربونش برم!

بهش گفتم دوستات نگفتن بذار یه ماه از عروسیت بگذره بعد بیا نق بزن؟!! ^__^


+ بومیای اینجا یه نوع میوه‌ای مصرف میکنن که تا حالا ندیده بودم، همینطوری داشتم سعی میکردم میوه‌هه رو شناسایی کنم که یهو جو گفت "این دایره‌ها چیه اینا میخرن؟!!) :)))

۲۹۲.

زنگ زدم به عموی گرام، میگم من اینجا تقریبا هر روز حد ترخص رو رد میکنم واسه خریدای جهیزیه. و چون خونه ندادن هنوز، وطنم هم حساب نمیشه. ولی خب ممکنه یکی دو ماه بمونم یا شایدم کمتر!

عمو گفت مسافری، ولی اگه بخوای روزه‌هات خراب نشه قصد ده روز کن، فقط هم بعد از ظهرا برو خرید.


عمو جان! من سالهاست منتظر این فرصتم!!!! که با وجدان راحت روزه نگیرم!!! :))))


۲۹۱. بهت‌زده به آینده فکر میکند!

میخواستم بیام و براتون از روز خوب عروسی بگم...

از بادکنکایی که با لباس عروس، چند دقیقه قبل از ورود به تالار باد میکردم!!

از فیلم قسمت مردونه، که نمیدونی داری فیلم عروسی میبینی یا کلیپ طنز!

میخواستم واسه‌تون از ماه عسل بگم...

از پارک جنگلی سیسنگان...

از طبیعت فوق‌العاده گیلان...

از اون دوست جو که با هزار آب و تاب از میدون شهرداری رشت گفت و ما رو با وجود وقت کم راهی اونجا کرد و مستر جو که بعدش زنگ زد و گفت شهر تو طبیعتش فوق‌العاده‌ستا... ولی میدون شهرداری‌تون زشته! یعنی اگه فک میکنی قشنگه پاشو بیا شیراز!!! O_o (چرا این پسرا اینقد رک‌ن با هم؟؟ بنده خدا ترکید که!!!)

میخواستم واسه‌تون از اصفهان زیبا بگم و دل گرفته‌م به خاطر زاینده رودِ مرده!

میخواستم واسه‌تون از شیراز نازنینم بگم که انگار کل شهرو کردن تو قبر و درآوردن!

ولی همه اینا رو یادم رفت وقتی دلار وارد قصه شد!!!

وقتی فشنگی راه افتادیم اومدیم اینجا که جهیزیه بخریم... خونه ندادن هنوزا... ولی اومدیم بخریم بریزیم تو خونه دوستای جو... که اگه نخریم دیگه هیچی نمیشه خرید... همه‌چی دو برابر شده... که گند بزنن به این اوضاع!!

خدا جون.... گفتی "هر کس در گرو کاری‌ست که انجام داده". ولی انصافا این گندی که ما داریم توش دست و پا میزنیم، حاصل رو دل یه کسای دیگه‌ای بود!!


+ اینکه دلار شیش تومنی رو تو چهل سال هفت هزار تومن کنن کار هر کسی نیستا! یه دست و جیغ و هورا براشون بکشین انصافا!!

++ دیشب جو به یکی از فروشنده‌ها گفت باس به حال این روزامون گریه کنیم. فروشنده‌هه گفت کار از گریه گذشته! باس خودکشی کرد حتی!

+++ یه مرد اونور دنیا نشسته که حرفش حرفه! که قولش عمله! این مرد تصمیم گرفته ما رو نابود کنه! و مردایی که اینور دنیا حرفشون یه کلمه‌س... غلط میکنه!! و عملشون...؟؟!!

۲۹۰

امروز، روز عروسیمه!!!

شدیدا استرس دارم...

امیدوارم همه‌چی خوب پیش بره!

#تلگرام

در زمان‌های قدیم ... خیلی خیلی قدیم... یه دانشمندی وارد مکه شد.

سران مکه دو تا پنبه دادن بهش، گفتن از دم خونه فلانی خواستی رد شی این پنبه‌ها رو بذار تو گوشت.

چون کافر شده... چون حرفای خوبی نمیزنه...


ما به دین همون فلانی بودیم که! برا ما هم پنبه تجویز شد ولی!

من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan