در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

578. وقتی خودت برای خودت حقوق در نظر میگیری و باید حواست هم باشه که عادلانه حساب کنی!

بهتون گفته بودم دارم یه دوره کسب و کار میبینم : {کلیک}

یه چیز جالبی که مدرس این دوره گفت، این بود که اگه داری توی کسب و کار خودت یه کاری انجام میدی، پس باید بابت اون کارت حقوق بگیری. این حقوق جدا از سودی هستش که باید کسب کنی...

یعنی اگه یه کسب و کاری رو راه اندازی کردی و همه کارا رو بقیه دارن انجام میدن، تو فقط سود خودت رو برمیداری. اما اگه داری کار میکنی، باید حقوق هم بگیری.

تو همه این مدت ما اصلا به این موضوع توجه نکرده بودیم... همیشه هم از این نگران بودیم که اگه بخوایم افراد جدیدی رو استخدام کنیم هزینه ها افزایش پیدا میکنه، پس بهتره خودمون بیشتر کارا رو انجام بدیم! مجانی :/

بعد از دیدن اون بخش از آموزش تصمیم گرفتیم مزد کارای خودمون رو هم حساب کنیم.

امروز که بعد از اون استپ طولانی بالاخره چند تا محصول اومد خونه، تو حساب و کتابا، اسم خودمون دو تا رو هم نوشتم و برای کارایی که انجام داده بودیم دستمزد تعیین کردم. حس خوبی بود. :)


+ بعد چند ماه رفتیم یه کم مواد مصرفی مثل سمباده و رزین بخریم، با دیدن قیمتا واااقعا کرک و پرمون ریخت :/

تا جایی که یادمه رییس جمهورای قبلی چهار سال اولو استراحت میدادن، از چهار سال دوم شروع میکردن به گرون کردن همه چی...

و تا جایی که یادمه بعضیا میگفتن بذا این بیاد بعد ببین شرایط اقتصادی رو! دیدیم :)

577. نمیدونم چمه

یه عکس نوشته دیدم که نوشته بود:

نمیدونم چمه... ولی قبلا اینقد چِم نبود:(


هیچ وقت فکر نمیکردم حال و روز چندین ماهمو تو یه همچین جمله‌ای پیدا کنم!



+ چقدددددر ساکتین خب! پاشین چهارتا پست بذارین من بیام بخونم کامنت ندم:///

576. تا اکتشافات بعدی خداحااافظ

1. طبق معمول این یکی دو سال، من باز دارم دوره آموزشی میبینم :)))) (هی ما این پول بسته زبونو میریزیم تو جیب این اساتید کسب و کار! که خب از حق نگذریم... نوش جونشون!)

دوره قبلی ای که خریده بودم یه کوچ داشتم که هر هفته بهم زنگ میزد و پیشرفت کارمو بررسی میکرد. این دوره هه همچین آپشنی نداره. پرسیدم مرکز شما خدمات کوچینگ ارائه میده؟ گفت بله، اگه با رییس بخوای ساعتی ده میلیونه. و همینطور قیمتای مختلف داریم تا آخرین نفرات که ساعتی پونصد تومن میگیرن... !

الان که فکرشو میکنم میبینم دارم به شغل کوچینگ علاقمند میشم! :))) یعنی برگردم دبستان بهم بگن میخوای چیکاره بشی میگم کوچ! :))))

البته جدا از بحث شوخی و درآمدش و اینا... واقعا از کمک کردن به بیزینس آدما و تحلیل شرایط و اهداف کسب و کارشون خوشم میاد. و خب چرا از انجام کاری که دوسش دارم پول در نیارم؟ :))

مساله ای که این وسط مطرحه اینه که مدرس جدیدم (مسیح جوادی) تاکید زیادی داره به تمرکز روی یک کار. که البته یاد گرفتن کوچینگ تناقض زیادی به مسائلی که باید برای کسب و کار خودمون یاد بگیرم نداره... بنابراین دارم بهش فکر میکنم :)


2. چند وقتیه حضور مگس (یا به قول شیرازیا، پشه) تو خونه مون پررنگ شده!!! (اینا مگه میوه تابستون نبودن؟!!! تو این سوز سرما چه غلطی میکنن؟!!  :)))

حالا جمله تاریخی حمیدرضا بعد از کشتن یه مگس:

پشه ها هم دنیای عجیبی دارنااا... فک کن همینطوری یه گوشه ای نشستی یهو گومب... و همه چی تموم میشه! :)))))


3. آقا اینجا بارون شد، بعد 24 ساعت برق رفت! :/

یعنی اینجا برق میره از زندگی ساقط میشیما!! اولا که بخاریامون برقیه (چون گازکشی نشده بوشهر... یا در واقع شهرک ما. خود بوشهرو نمیدونم گاز داره یا نه). خلاصه که یخ زدیم. بعد نت گوشی هم پر. بعد اینکه آب تانکر بالایی خالی شد و برای پر کردنش پمپ لازم بود. (چون حتی سیستم لوله کشی آب هم نداریم! همین آب تانکر هم آشامیدنی نیست البته :) ) . دیدم واااقعا هیییچ کاری نمیتونم بکنم که سرم گرم بشه!! فقط تا میتونستم لباس پوشیدم و رفتم زیر سه چارتا پتو و به سقف خیره شدم! :)))

حدودای ده صبح برق رفت.بعد هر چی داشتیم به سمت شب میرفتیم هی هوا سردتر و تاریکتر میشد. دیگه گفتیم پاشیم بریم تو شهر بچرخیم تا برگردیم برق اومده... نیومد ولی. ما موندیم و گوشیای بی شارژ حمیدرضا و گوشی کم شارژ من... هیچی دیگه، نشستم به شمع بازی! :)))) یه شمع کوچولو داشتم که تو یه شیشه شبیه تنگ ماهی بود. نورش کم بود. بعد دیگه من کشف کردم اگه پارافین اون شمعو که آب شده بود بریزی رو مقوا و مقواعه رو فرو کنی تو شیشه شمع و آتیشش بزنی هم نورش بیشتر میشه هم گرما تولید میکنه! فقط یه کم خونه رو بوی کاغذ سوخته برمیداره که خب مهم نیست واقعا! :))



+ اگه علاقمند به طراحی سایت هستید، این سایت آموزشای کامل و رایگانی تو این زمینه داره که میتونید استفاده کنید :) {کلیک}

575. که بگم منم هستم هنوز:))

هر بار انتشار مطلب رو باز میکنم، با خودم میگم واقعا؟ بازم میخوای بنویسی؟ :))) 

نمیدونم کی بالاخره میخوام باور کنم که عمر اینجا به سر اومده 🤭🤭

و اما... چالش شارمین:) 



دوست دارم نام ببرم ولی 🤭🤭

پیشاپیش اگه کسیو جا انداختم عذر میخوام... به پیری این بلاگ ببخشید 🥰


تازه نفسا:

بهار نارنج. شارمین. یاسی. هوپ. پریسا. آقاگل. عاشق بارون.


نیم سوزا:

نیروانا. یلدا. آبان. آووکادو.


متوفی‌ها:

مترسک. لافکادیو. جیغ صورتی. لوسی‌می. نرگس. اسرا. یک آشنا. یکتا. مهرناز. پرتقال دیوانه. ام‌اسی خوشبخت. سرو روان. پلاک هفت. آبو. منصوره.


و همه رفقای گل دیگه‌ای که تو این فضای خیلی دوست داشتنی باهاشون آشنا شدم ♥

به خاطر همه لحظه‌های خوبی که برام ساختین ازتون ممنونم ♥

من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan