1. رانندگی کردن جزو آرزوهام نبود...
واسه همین مث خیلیای دیگه به محض 18 ساله شدن زودی نرفتم گواهی نامه بگیرم!!!
2. آقای برادر که 18 ساله شد دوتایی با هم رفتیم اسم نوشتیم...
آموزشو با یه آقا برداشتیم، چون مث همیشه مرد بودنو دلیل برتر بودن تصور میکردیم!!!
اول من باید رانندگی میکردم و آقای برادر عقب مینشست و تا وقتی که ساعت کلاس من تموم بشه با مربیِ به رانندگی من میخندیدن! :/
بعدم منو خونه پیاده میکردن و آقای برادر تنها آموزش میدید (قانون بود دخترا اگه با مربی مرد کلاس بگیرن باید همراه داشته باشن!)
بعدم که میومد خونه تازه شروع میکرد سوتی های منو واسه خانواده تعریف کردن! :/
ولی خبر نداشت که "مسخره کنندگان سخت کیفر میشوند!" :دی
دو جلسه آخرو با یه خانم گرفتم و صد بار به خودم فحش دادم که چرا از اول با این خانمه نگرفته بودم!!!
آیین نامه رو بدون غلط پاس کردم و شهری رو دفعه اول قبول شدم :)
آقای برادر هم یه بار آیین نامه رد شد و دو بار شهری!!!
تا یاد بگیره دیگه به کسی نخنده!! :دی
3. عکس کارت ملی و شناسنامه م دقیقا زشت ترین عکسی بود که تمام عمرم گرفته بودم!!!
یعنی وقتی دیدم مامان واسه عکس دار کردن شناسنامم و گرفتن کارت ملی اون عکسو برده داشتم سکته میکردم!
بعد گرفتن گواهی نامه، این بحران حل شد! :)))
یعنی دقیقا تمام استفاده م از گواهی نامه همین بود... کارت شناسایی :))
4. جزو اون گروهی بودیم که گواهی نامه شون 5 ساله بود.
دیروز رفته بودم تمدید کنم... :))))