دیشب ماشین بابام خراب شد...
یه جایی بودیم در حد بیابون بی آب و علف!!! خیلی اذیت شدیم تا جرثقیل اومد و ... بعد از چند ساعت که رسیدیم خونه بابا و مامانم همش ناراحت بودن . طی یک فرایند شیمیایی مغزی فرمودم : خدا رو شکر که ماشین تصادفی نبردیم گاراژ !!!! و خانواده کلی از نبوغ ذهنی اینجانب تعجب نموده، و موجبات مسرت ایشان فراهم گردید !!!! :) +شب خوبی نبود ، ولی میتونست بدتر باشه.... 21 اسفند 93
- پنجشنبه ۲۱ اسفند ۹۳ , ۱۴:۳۳