یه مدت تو یه شرکتی کار میکردم...
کار که نه... جون میکندم!!!!!! :/
بعد سه چهار ماه دیدم عملا حقوقم از یه کارگر هم کمتره، دیگه تصمیم گرفتم بزنم بیرون...
رییس جان اصن فکرشم نمیکرد من قید کارو بزنم، بسکه مشتاق بودم اوایل...
ولی من خیلی شیک بهش گفتم بای بای!!!! :)
آقا ما دیدیم یه هفته گذشت خبری از حقوق ماه آخر نشد... پدر جان سر راه رفت شرکت رییس جان گفت میریزم...
یه ماه گذشت خبری نشد، زنگ زدم به رییس جان، باز گفت میریزم...
وقتی دو ماه شد و خبری نشد شعر زیر رو گذاشتم استاتوس واتس اپ:
" از تنگی چشم فیل معلومم شد
کآنان که غنی ترند محتاج ترند!"
یعنی فرداش حقوق تو حسابم بود!!!! :)))))
- سه شنبه ۸ دی ۹۴ , ۱۹:۳۹