در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

کاردستی دفاعی

دوم دبیرستان بودم فک کنم...

درس مزخرف دفاعی داشتیم! دبیرش گفته بود باید حتما یه کاردستی مرتبط با درس درست کنید و نمیدونم چند نمره داره و اینا...

آقای پدر گفت خودم واست یه دونه تفنگ درست میکنم!

خلاصه روزا همینطور میگذشت و میگذشت و آقای پدر اون تفنگو درست نمیکرد!

تا اینکه یه روز بهش گفتم بابایی! فردا آخرین مهلته!

آقای پدر هم سریع رفت تو حیاط و اسلحه مورد نظرو ساخت!

یه چیزی شبیه این! ( با تری دی مکس یه مدل ساده زدم که بدونید حدودا چه شکلی بود!)

تفنگ آقای پدر!

منم که اصن دلم نمیومد بخوام چیزی بگم! اسلحه رو برداشتم و رفتم مدرسه!

بگذریم از اینکه همکلاسیا چقدر خندیدن بهم :)))

با یکیشون زنگ تفریح رفتیم پشت دفتر کمین کردیم!

تفنگو یه جوری بینمون گرفته بودیم که معلوم نباشه!!!

تا دبیر مربوطه از دفتر رفت بیرون بدو بدو رفتم تو دفتر و پرسیدم کاردستی های دفاعی رو کجا باید بذاریم؟

یعنی ملت کاردستی درست کرده بودن و منم...!!!!!

تفنگو سریع انداختم بین بقیه کاردستیا و زدم بیرون :)

بعد 7-8 سال، وقتی داشتیم با انواع و اقسام لوازم خفن، من و مامان جان برای آبجی کوچیکه کاردستی درست میکردیم و اونم مدام غر میزد یاد این خاطره افتادم!

وقتی براشون تعریف کردم همه از خنده سرخ شده بودن!

آقای پدر باور نمیکرد با من این کارو کرده باشه :)))

گفتم بابایی قدر بدون! ببین من چقدر بچه خوبی بودم هیچی نگفتم!!!!


+ دبیرستانمون یکی از خفن ترین دبیرستانای شیراز بود! نمره هم برام مهم بود، اون درسو هم نمره خیلی بدی گرفتم... اما خوشحالم که اون موقع هیچی نگفتم! آخه نمره اون درس الان کجای زندگیمه؟؟!!! چیزای مهمتری هم هست!!

+ الان فهمیدین من چقد خوبم؟ :))



ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan