در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

نمیشد بیشتر اصرار کنم. انگ حسودی میزد بهم!

ترم چهار بودیم که دوست شدن...
حس میکردی جون پسره براش در میره!!!
از انجام پروژه ها و کمک تو پاس کردن درسا گرفته،
تا پر کردن جای خالی همه آدمای اطرافش،
هیچی واسش کم نمیذاشت...
ترم شیش که بودیم میگفت:
"بهم گفته ارشدمو بخونم،
سربازی برم،
یه کار مناسب پیدا کنم و یه پولی جمع کنم
بعد میام خواستگاریت"!!!
گفتم:
" میدونی میشه چند سال دیگه؟!!
یه سال داریم تا گرفتن لیسانس...
دو سال سربازی
دو سال ارشد
حداقل دو سال هم پروسه کار پیدا کردن و پول جمع کردن...
یعنی تو خوشبینانه ترین حالت ممکن میشه 7 سال!!!!
قبول دارم پسر خوبیه... ولی کی میدونه 7 سال دیگه چی میشه!"
اینکه میگن عشق آدمو کور میکنه درمورد جنس مونث کاملا صادقه!!!
گوش نکرد به حرفم!
پسره رفت ارشد...
بهش گفتم:
" چرا حداقل به خانواده ش نمیگه؟!!!
90 درصد خانواده ها انتخاب پسراشونو نمیپذیرن!!!!
این همه موردای مشابه دیدی تو دانشگاه!!!"
گفت:
"خانواده اون اگه بفهمن یکی رو میخواد فورا براش عقد میکنن!!!!
الانم گیر درسه، نمیشه!"
ارشدش تموم شد...
گفت حالا کنکور دکتری داره!!!
بعد کنکور دکتری خودشم خسته شده بود...
رابطه رو قطع کرد تا پسره تصمیمشو بگیره...
اومد خواستگاری...
مادر پسره نپسندیدش...
شروع کرد بهانه گرفتن...
پسرشو راضی کرد و نامزدی رو به هم زدن!!!!!
میگفت زنگ زده بهم گفته:
" اینکه تو 6 سل منتظر من شدی،
اینکه همه خواستگاراتو رد کردی،
دلیل نمیشه که بخوام باهات ازدواج کنم!!!!"
میگفت گفته:
" من دوسِت دارم ولی نه واسه ازدواج!"
نمیشد، دلش میشکست، وگرنه میگفتم بهش که،
خود کرده را تدبیر نیست!!!!


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan