سختش بود بگه پول لازم داره...
وقتی مامان خانوم گفت حسابش خالی شده سر جریان خونه حس کردم خیلی ناراحت شد!
گفتم من هستم!!
اما معلوم بود روش نمیشه از من پول بگیره...
سریع صفحه اینترنت بانکو باز کردم و بهش گفتم شماره کارتتو بگو...
وقتی پرسیدم چقدر میخوای، همش میگفت هر چقدر کرمته!!
گفتم شما با کرم من چیکار دارید؟!!! چقد لازم دارید؟! موجودی من فلان قدره!!
گفت خب همون فلان قدرو بریز!
پولو انتقال دادم...
وقتی رفتن یادم افتاد قرار بوده پول روکش دندونامو خودم بدم این ماه و ماه بعد از بابا بگیرم!!!
حساب بابا که تقریبا با خرید یه سری لوازم ضروری خالی شده بود...
حتی اون کارت اضطراری رو هم خالی کرده بودیم!
حساب مامانم که خالی بود!!!
حالا نشستیم دو دو تا چارتا میکنیم که ببینیم پولمون میرسه واسه روکش یا نه!!!!
تازه اگه شانس بیارم و بیمه همه دندونامو تایید کنه!!!
دلم نمیخواد ته دلم پشیمونی حس کنم!
هر چند میدونم تو ماه گذشته یه مبلغی حدود همون چیزی که از من گرفته بود رو به شکل ولخرجانه ای ریخته دور!!!
اما اون چهره شرمنده ش.... آه!
این ماه بگذره...
به خیر بگذره...
بعدش دیگه مساله ای نیست!!!!
- سه شنبه ۹ شهریور ۹۵ , ۱۸:۵۵