جو میگفت واسه ثبتنام خونه سازمانی خیلیا تقلب میکنن...
میگفت با زیرآبی امتیازاشونو میبرن بالا...
میگفت یکی دو نفر بهش گفتن میتونن واسش پارتیبازی کنن...
اما قرار گذاشتیم ما تقلب نکنیم.
فقط از خدا بخوایم و راضی باشیم به رضاش.
از غیر خدا، جز دعا، هیچی نخوایم.
تقسیم خونهها عقب افتاد... عقب افتاد... عقب افتاد...
چند روز پیش که جو رفته بود مدارکو کامل کنه بهم زنگ زد...
گفت چند نفر که بعد من بودن توی این مدت بچهدار شدن، امتیازشون از من بیشتر شده...
گفت سی تا خونهس، من نفر چهل و هشتمام!
گفت اگه تقلب کرده بودم الان قبل از سی بودیم...
شایدم همین نقطه، همینجا ... لحظه آزمایش ماست...
سخته عروسی کنی و خونه نداشته باشی...
این خونه نداشتن با خونه نداشتنای معمولی فرق دارهها...
این خونه نداشتن یعنی ۱۴۰۰ کیلومتر فاصله...
یعنی چی بشه جو بیاد مرخصی...
یعنی چی بشه یکی از همکاراش بره ماموریت طولانی یا مرخصی طولانی و اجازه بده از خونهش استفاده کنیم...
سخته...
و مساله اینه که خدا امتحان آسون نمیگیره.
دعا کنید برامون... که دلمون نلغزه.
اول دعا کنید خونه گیرمون بیاد.
بعد دعا کنید که اگه نیومد خدا طاقتمونو زیاد کنه...
+ امشب مسافرم ^__^
- دوشنبه ۹ بهمن ۹۶ , ۱۱:۳۹