خانومه اومده میگه وااای محیط اینجا خیییلی بده! حالا یه مدت بگذره خودت میفهمی. اصلا با هیشکی رفت و آمد نکنیا! اصلا با همسایهها دوست نشیا. اینجا همه گرگن تو لباس میش!!
همینطوری متعجب بهش گوش میدادم! این حجم از نارفاقتی و نامردیای که تعریف میکرد برام عجیب بود... تا اینکه چندتا مثال زد:
" مثلا همین دوست من، ساعت یازده و نیم شب میخواسته جارو برقی بکشه ازش شکایت کردن! حالا میگه فقط صبحا جارو میکنم و شب هر چقدم خونهم کثیف شد میذارم واسه صبح!
یا از یکی دیگه از دوستامم شکایت کردن، هر چی میگه خب بابا بچهست، دوس داره صدای کارتونش زیاد باشه، گوش نکردن که، بیرونشون کردن از شهرک!! "
از اینجا به بعد مدل تعجبم عوض شد! و به این فک کردم که چقددددر بعضیا مفهوم آپارتمان رو نمیفهمن! از اینجای حرفاش به بعد به حجم بیفرهنگی فک کردم!!! :/
- يكشنبه ۱۱ شهریور ۹۷ , ۰۹:۵۵