پیرو عنوان طولانیم... مث مهمونای دوستنداشتنیم که چندین روز منو منتظر گذاشتن و نگفتن کی قراره بیان و شنبه زنگ زدن گفتن هفته دیگه میایم و امروز اساماس دادن و گفتن فردا میرسیم. که اصن کاری ندارم به هیچچی... فقط از این ناراحتم که قرار بود یه سری وسیله برام بیارن که نیاوردن. که گفتن بابات نگفته بود. که بابام گفته بود. که حتی اگه نگفته بود، شما دارید دو روز راهو تا اینجا میاین، نباید از ننه بابای من بپرسین میخوان چیزی برا دخترشون بفرستن یا نه؟!! اصلا نباید قبل حرکتتون از خودم بپرسین ما این هفته اصلا خونه هستیم یا نه؟! والا شاهنشاه آریامهر هم ایطوری نمیرفت مسافرت! اونم انتظار نداشت عالم و آدم دست از زندگی بکشن و چشم بدوزن به در ببینن این کی نزول اجلال میکنه! :/
بعضی پیوندای قوم و خویشی رو باس از ریشه قیچی کرد! کاش میشد! کااااش میشد!!!
- دوشنبه ۲۰ خرداد ۹۸ , ۱۳:۱۸