هفت سال پیش آقای ب از یکی از دوستاش میخواد که براش یه وام 20 میلیونی بگیره و قول میده خودش اقساطش رو پرداخت کنه و در ازای اون وام یه چک 20 میلیونی هم به دوستش میده.
آقای ب نمیتونه اقساط رو پرداخت کنه و اون دوست شروع میکنه به پرداخت اقساط.
بعد یه مدت یه پولی دست آقای ب میاد و میاد به دوستش میگه بیا شریکی یه کاری رو راه بندازیم. - دوستش همچنان در حال پرداخت اقساط آقای ب بوده- خلاصه شریک میشن و یه کاری رو راه میندازن و آقای ب یه چک 60 میلیونی میده دست کسی که ازش یه دستگاه خریده بودن.
برادر دوست آقای ب هم میاد. هم پول میده و هم میاد کار میکنه.
دستگاهی که خریداری کرده بودن خراب بوده و آقای ب چک 60 میلیونیش رو پس میگیره و فقط 5 میلیون پرداخت میکنه.
دنیا به کام نمیچرخه و ورشکست میشن...
میگذره میگذره میگذره و میرسه به اردیبهشت امسال که بالاخره تصمیم میگیرن هر چی از کارخونه مونده رو بفروشن به ضایعاتی و قال قضیه رو بکنن...
آقای ب یه مشتری تهرانی پیدا میکنه برای یکی از دستگاه ها و 17 میلیون میره تو حسابش. دوست آقای ب هم باقی آهن آلات رو میفروشه 11 میلیون.
وقت حساب و کتاب میشه...
آقای ب اون چک 60 میلیونی ای رو که پرداخت هم نکرده بوده میاره جزو هزینه هاش!!! و ادعا میکنه که برادر دوستش چون شریک بوده پس همه اون چند ماه کارش رو نباید حساب کنن!! (یعنی بین آقای ب که نشسته بوده تو تهران سر کارش و برادر دوست آقای ب که کارشو رها میکنه و میاد 13 ماه کار میکنه و بعدش تا چند سال بی کار میمونه تا دوباره کار پیدا کنه هیچ فرقی نمیذاره و میگه هیچ حقوقی بابت کار برادر دوستش نباید در نظر گرفته بشه!!)
به علاوه، آقای ب بدهی خودشو به دوستش هم میاره قاطی حساب و کتابا! یعنی اصلا اون چک 60 تومنی رو حساب میکنه که تهش طلبکار بشه!!!
شما بودین چیکار میکردین؟!!!!!!!
آقای ب نمیتونه اقساط رو پرداخت کنه و اون دوست شروع میکنه به پرداخت اقساط.
بعد یه مدت یه پولی دست آقای ب میاد و میاد به دوستش میگه بیا شریکی یه کاری رو راه بندازیم. - دوستش همچنان در حال پرداخت اقساط آقای ب بوده- خلاصه شریک میشن و یه کاری رو راه میندازن و آقای ب یه چک 60 میلیونی میده دست کسی که ازش یه دستگاه خریده بودن.
برادر دوست آقای ب هم میاد. هم پول میده و هم میاد کار میکنه.
دستگاهی که خریداری کرده بودن خراب بوده و آقای ب چک 60 میلیونیش رو پس میگیره و فقط 5 میلیون پرداخت میکنه.
دنیا به کام نمیچرخه و ورشکست میشن...
میگذره میگذره میگذره و میرسه به اردیبهشت امسال که بالاخره تصمیم میگیرن هر چی از کارخونه مونده رو بفروشن به ضایعاتی و قال قضیه رو بکنن...
آقای ب یه مشتری تهرانی پیدا میکنه برای یکی از دستگاه ها و 17 میلیون میره تو حسابش. دوست آقای ب هم باقی آهن آلات رو میفروشه 11 میلیون.
وقت حساب و کتاب میشه...
آقای ب اون چک 60 میلیونی ای رو که پرداخت هم نکرده بوده میاره جزو هزینه هاش!!! و ادعا میکنه که برادر دوستش چون شریک بوده پس همه اون چند ماه کارش رو نباید حساب کنن!! (یعنی بین آقای ب که نشسته بوده تو تهران سر کارش و برادر دوست آقای ب که کارشو رها میکنه و میاد 13 ماه کار میکنه و بعدش تا چند سال بی کار میمونه تا دوباره کار پیدا کنه هیچ فرقی نمیذاره و میگه هیچ حقوقی بابت کار برادر دوستش نباید در نظر گرفته بشه!!)
به علاوه، آقای ب بدهی خودشو به دوستش هم میاره قاطی حساب و کتابا! یعنی اصلا اون چک 60 تومنی رو حساب میکنه که تهش طلبکار بشه!!!
شما بودین چیکار میکردین؟!!!!!!!
- چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸ , ۱۱:۱۳