احساس میکنم هی بعد هر اتفاق من کمر راست میکنم و میگم صبورم هنوز، خدا هم میگه پس اینو داشته باش!!!!
جدا از اینکه بر عکس هر سال، امسال بوشهر تصمیم گرفت اواخر شهریور خونه بده و وسایل من صد تیکه شد و یه تیکهش رفت برازجون خونه پرسونل همسر، یه مقدارش رفت بوشهر خونه یکی از دوستاش، یه مقدارشم ریختیم تو ماشین که ببریم شیراز کهههههه... تو پلیسراه برازجون جلومونو گرفتن و گفتن ماشین باید بره پارکینگ! :/
ماشینو به نام نزده بودیم، کسی سند به نامشه توقیف اموال شده، ماشینو گرفتن و ما رو وسط بیابون ول کردن!!! حس خوبی نبود... اصلا حس خوبی نبود.
مامورای پلیسراه نمیدونستن باید چیکار کنیم. یه مقدار از وسایلو گذاشتیم تو ماشین و یه مقدارشو برداشتیم و با تاکسی راهی شیراز شدیم. نمیدونم سر اون وسایلی که موندن تو ماشین چی میاد...
اومدیم شیراز... پلیس راهور شیراز هم درست جوابگو نبود. شکایت از مشهد بود، پلاک ماشین مال چابهار، ماشینو تو بوشهر گرفته بودن و ما شیراز بودیم... ماموره میگفت باید یا بری چابهار یا بوشهر یا مشهد. ولی حتی مطمئن هم نبودن! یه جوری میگن یا مشهد یا بوشهر یا شیراز که انگار اسم چهار تا کوچه کنار همو میگن! بابا هر کدومش یه ور ایرانه لامصبا! :/
با کلی خجالت زنگ زدم به دوستم. گفت باید حتما برید مشهد همون شعبهای که شکایت تنظیم شده!
همسر میگه امام رضا اینجوری طلبیده... میگم آره، یخهمونو گرفته داره میبره! شاید دو سه تا پس کلهای هم...
دلم نا آرومه....
- دوشنبه ۱۸ شهریور ۹۸ , ۱۲:۰۳