۱. گفتم همسر ناچار شد بره مشهد و نامه آزادی ماشینو بگیره... شنبه بهش مرخصی ندادن بره دنبال ماشین‘ شد یکشنبه و ماجراهای نا آرومی شهرا... و آقا پلیس مورد نیاز‘ آماده باش خورده بود و نبودش! ولی بالاخره دوشنبه پرونده ماشین بسته شد و تموم شد همهچی خدا رو شکر!
۲. مدرسههای شیراز تعطیل شده... به آبجی کوچیکه میگم خوشحالی؟ میگه تو اگه یه امتحان سخت داشتی و تعطیل میشدی خوشحال نمیشدی؟
۳. بعد سالها دیروز یه کم اخبار گوش دادم هنوز عصبیام بابتش!
۴. خیلی چیزا میخوام بنویسم... اما به علت نهایت آزادی بیان بیخیال میشم!
- دوشنبه ۲۷ آبان ۹۸ , ۲۳:۰۰