روزی که سهام عدالت رو آزاد کردن،گفتم این روحانی خیرش به کسی نمیرسه،حتما یه نقشههایی داره...
روزایی که اوووون همه روی بورس تبلیغ کردن،مطمئن بودم قراره یهو بورس بترکه و دهن همه صاف بشه:/
هر چقدر بهمون میگفتن بیاین تو بورس زیر بار نمیرفتم. حاضر نبودم پولی که برا خرید دستگاه کنار گذاشته بودیوو وارد این قمار کنم.
اونقدر گفتن و گفتن و گفتن... هر بار با دیدن سودهایی که کردن غصه میخوردیم که چرا مقاومت کردیم... اما باز حاضر نمیشدم دست از پولی که با زحمت به دست اومده بود بکشم.
تا اینکه تو دوره آموزشی فردی به اسم کلاته شرکت کردیم. گفت بورس تا بهمن خوبه و حتما برید سرمایه گذاری کنید. دو زار ده شاهی ته جیبمونو بردیم گذاشتیم تو بورس. و حالا با یه میلیون ضرر،خودمو مصداق اون یارویی میبینم که در وصفش گفتن:
صدها چراغ دارد و بیراهه میرود
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش....
- چهارشنبه ۱۲ شهریور ۹۹ , ۱۱:۲۳