اینکه حتی آمار کرونا هم بر اساس سیاستشون بالا پایین میره تهوع آوره :(
ما تلویزیون نمیبینیم، نه اینوری نه اونوری.
به خاطر همین، اتفاقا برامون خیلی کمرنگ تر هستن.
مثلا میدونستیم که فلان روز به مناسبت بیست و دو بهمن تعطیله، اما وقتی مامانم گفت وضعیت شیراز آبی شده، مغزم آلارم نداد که به خاطر بیست و دو بهمنه!! :/
خیلی وقته شیراز نرفتم. میخواستیم همین روزا بریم خونواده هامونو ببینیم... که خب الان نمیدونیم باید چیکار کنیم... میگن کرونای جدید خطرناک تره.
به شدت دلم میخواد خانواده مو ببینم، و به شدت از اینکه هر غریبه ای رو ببینم فراری ام!! نمیدونم چرا!
مثلا چند روز پیش حمیدرضا گفت یکی از دوستام که تو نمیشناسیش قراره شام بیاد خونه! نشستم کلی گریه کردم!!! گفتم چرا آدمی رو که نمیشناسم دعوت کردی؟! بعد یهو عموم اومد! انگار روح به بدنم دمیده شد اصلا!!
حالا یکی از دوستام گفته دوستش اومده اینجا و میخواد بیاد کارگاه ما رو ببینه! جدا از اینکه من واقعا نمیدونم چی رو میخواد ببینه اینجا، اصلا اصلا اعصاب روبرو شدن با هیچ غریبه ای رو ندارم. فقط مامانمو میخوام! :(
کاش زنده باشم و ببینم روزی رو که دوباره بتونیم کسایی رو که دوسشون داریم بغل کنیم...
+ چقد هر جمله به جمله بعدی هیچ ربطی نداره!!!
- دوشنبه ۲۷ بهمن ۹۹ , ۱۸:۳۱