من واقعا ازتون عذر میخوام که از اینجا برای خالی کردن ناراحتیام استفاده میکنم (آیکون خجالت)
ولی نمیدونین چقدر آروم میشم وقتی با شما حرف میزنم :)
دیروز رو به انفجار بودم. اما یه کم که با شما حرف زدم اونقدر حالم خوب شد که انگار بهم تیتاپ دادن!! :))))
پس با اجازه امروزو هم براتون تعریف میکنم!
.
دختره کامنت گذاشته که جالبه تا فروشتون خوب شد قیمتاتون رفت بالا!!! :/
حمیدرضا گفت براش بنویس هزینه تولیدمون زیاد شده.
که زیاد شده واقعا.
جدا از اینکه قبلا همه کارا رو حمیدرضا یه تنه میکرد و کمرش نابود میشد، و الان سه تا کارگر گرفتیم که سه تاشون با هم اندازه حمیدرضا خروجی میدن! و دستمزد باید بدیم؛ قبلا یه گازور میخریدیم 15 تومن یه سال کار میداد. الان میخریم 300 تومن یه هفته کار میده!
اما واقعا یعنی اونقدر نمیفهمن که هر کسب و کاری زمان شروع مجبوره حتی رو ضرر محصولشو ارایه بده تا شناخته بشه؟!!
دوره اینستایی که من خریدم دو میلیون، شیش ماه قبل اینکه من بخرم، 500 هزار تومن بود، شیش ماه بعد اینکه من خریدم شد 4 میلیون.
دفتر حسابای منو اگه ببینید تا قبل اسفند، تماما هزینه هامون از فروشمون بیشتر بود!
بعد اصلا از اینا بگذریم...
اخلاقی نیست که من پیجای دیگه رو معرفی کنم و بگم برید قیمتاشونو ببینید و فلان... ولی واقعا طرف خودشم نمیتونه بره قیمت بپرسه بعد بیاد سنگ بندازه؟! :/
گاهی که با حمیدرضا میشینیم قیمتای بقیه رو نگاه میکنیم، یا با پیج شخصیمون از بعضیا قیمت میگیریم، میگیم واقعا چرا ما داریم اییییین همه ارزون میفروشیم همه چی رو؟!!
یه بار یه خانمه دایرکت داد گفت من داداشم بلده از این ظرفا درست کنه ولی چون وقت نداره به تو سفارش میدم. ولی داداشم گفته تو داری گرون میدی!
بهش گفتم برو از جایی خرید کن که بهت ارزون بدن!
پنج شیش تا ظرف ازم خرید! چرا؟! چون حتی داداشش حاضر نشد با قیمتی که ما میگفتیم براش ظرف بسازه! که اگه میساخت هم به این کیفیت نبود!
.
یه سری یه استوری گذاشتم که بابا مادر ترزا هم 5 میلیون کامنت منفی داره. پس گوشتو به حرفای منفی ببند... بعد یکی از دوستانمون که خیلی آدم حسابیه گفت منم با عقاید مادر ترزا مخالفم! بعد من رفتم درمورد مادر ترزا سرچ کردم دیدم خودمم قبولش ندارم :))))
ولی کلا حقیقت همینه. که تو هیچ وقت و هیچ زمانی نمیتونی همه رو راضی نگه داری و همیشه آدمایی هستن که حرفایی بزنن که دلخورت کنن.
هر چند من به شدت زود ناراحت میشم و تا یه مدت برام جنگ اعصاب میشه و طول میکشه تا باهاش کنار بیام...
مثلا یه روز اونقدر خسته بودم که کپشنم رو اشتباهی کپی پیست کردم. قسمت قیمت کپی نشده بود. و اینکه خب یه مشتری دایرکت داد و قیمت پرسید و جوابشو دادم و خرید کرد. بعد متوجه شدم که کپشن اشتباهه. ادیتش کردم و زدم فروخته شد. یه نفر اومد کامنت زد که چون اینطوری شده پس معلومه پیجت فیکه!
یا یکی دیگه که اومده بود نوشته بود لایکات کمه پس فیکی!
خب من واقعا نمیدونم چرا فالوورا کم لایک میکنن. اکثر مشتری های ثابتم اصلا لایک نمیکنن!!! واقعا دلیلشو نمیدونم! اما اینو میدونم خیلی از همکارا لایکاشونو از گروههای حمایتی میگیرن. خب من اهلش نیستم واقعا... خوشم نمیاد هر روز چند ساعت وقتمو بذارم کسایی که هیچ حسی به کارشون ندارم رو لایک کنم که اونا هم بیان متقابلا لایک بزنن!
یا یه سری یه نفر کامنت گذاشته بود از پیجای ایرانی متنفرم همشون از هم کپی میکنن!
حالا ما بهمون میگن فلان محصولتونو میشه سفارش بدیم؟ میگیم همه کارا تک اجراست و تکرار نداریم. از خودمون نمیتونیم کپی کنیم، میگه از بقیه کپی کردی!!! اصلا کو اون پیجی که ما ازش کپی کردیم؟!!!
.
اما میدونید... شاید اینم یه جور تمرینه... من قبلا به شدت عجول بودم و برای هیچ چیزی نمیتونستم صبر کنم. اونقدر پوستم کنده شد تو این کار که الان خب میشه گفت بهتر شدم.
حالا شاید باید بیشتر روی روحیاتم کار کنم. ساده تر بگیرم... به هر حال هر چقدر تعداد مخاطبا بیشتر بشه این جور کامنتا هم بیشتر میشه. امیدوارم بتونم یه ذره راحت تر از کنار این مسایل بگذرم....
- چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰ , ۰۹:۲۱