در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

542.

شایدم این خوابیدنا و بی حالیای من نشونه یه جور افسردگی باشه...

این ماه رمضونی نه از خونه بیرون رفتم چندان و نه هم صحبتی داشتم...

از وقتی چند تا شاگرد به کارگاه اضافه کردیم، محیط کارگاه خیلی مردونه شده.

مخصوصا یه نفری که تازگی اومده حمیدرضا روش حساسه...

از چشاش میخونم که دوست نداره برم کارگاه...


این روزا برام سنگین میگذرن...

میدونید، اینجا شبیه شهرای دیگه نیست که بگی خب دلم گرفت برم یه دوری تو خیابون بزنم...

هر چند منم مجردیام اونقدری آزاد نبودم که تنهایی برم جایی دور بزنم.

اما به هر حال گاهی با مامانم میرفتیم بیرون، خریدی ... چیزی...

اینجا خب اینجوری نیست...

یه شهرکه که ته امکاناتش یه دریاست.

دریاش زیباترین دریای ایرانه ... اما چند بار آدم میخواد بره دریا؟؟ چند بار تنها؟؟

هوای خونه سنگینه...

حوصله بیرونو ندارم.

حوصله دیدن دوستای حمیدرضا و زناشونو ندارم.

همش دلم میخواد بخوابم که وقت بگذره!!!

باورم نمیشه.

تا همین چند مدت پیش اون همه کار میکردم و از لحظه به لحظه زندگیم استفاده میکردم.

اما الان ...

.

.

میخواستم کامنتا رو ببندم...

اما حالا باز میذارم.

بدون تایید نمایش داده میشن...

شاید بعضیاشو جواب بدم.

شایدم نه


مرضیه :)
۲۲ ارديبهشت ۰۰ , ۱۸:۳۳
آدم همیشه حالش یه جور نیست. فراز و فرود داره. به خودت حق بده گاهی هم حالت خوب نباشه.
ولی نگذار حال بدت ادامه پیدا کنه. حتما یه کاری که خوش‌حالت می‌کنه شروع کن تا کم کم از این فاز بیای بیرون.
هوپ ...
۲۲ ارديبهشت ۰۰ , ۱۸:۳۹
زن منم همین شده بودم و البته هنوز کمی هستم. گفته بودم توی وبلاگم. ولی بعد دیدم واقعا هیچ کس واقعا واقعا هیچ کس جز خودم نمیتونه حالمو بهتر بکنه کم کم دارم مودمو تغییر میدم
آبان ...
۲۲ ارديبهشت ۰۰ , ۱۹:۱۴
میگن قصه عادت قصه ساکنان دریا است که بهش عادت می کنند
نمیشه اون شاگرده بره؟
نمیشه صبح ها یا عصر ها رفت دم دریا پیاده روی
کلا جهان در افسردگی است ..همه مون
نیمچه مهندس ...
۲۲ ارديبهشت ۰۰ , ۲۰:۲۸
انصاف نیست کاری که اون قدر با شوق و سختی شروعش کردی رو حالا نتونی به خاطر وجود یه نفر بری سر کارگاه.به نظرم تولیدتون بیاد پایین مهم تر از سلامتی تو نیست.
بهارنارنج :)
۲۲ ارديبهشت ۰۰ , ۲۲:۴۳
با نیمچه مهندس موافقم
هدف اینکار خوشحالی تو بود
با خودم حرف بزن🥰
x
۲۳ ارديبهشت ۰۰ , ۰۷:۲۵
بخشی از این بی حالی مال هوای بهار هست
ولی کلا واسه کسی که ساعت های زیادی از روز رو کار می کرده خیلی سخته خونه نشینی ‌‌....حتی نظرم زندگی و خواب و غذا خوردن آدم بهم میخوره با کم شدن یا حذف کار .....

تو یه هنرمندی و پر از خلاقیت و ابتکار ...‌‌مطمئنم خیلی زود راه بیرون اومدن از رکود رو پیدا می کنی و پر انرژی تر از قبل میشی 💕
هیـ ‌‌‌ـچ
۲۳ ارديبهشت ۰۰ , ۱۰:۱۴
رویایی که قدم به قدم برای دوشیدنش زحمت کشیدی، با همین مدل لگد خوردنا به راحتی زمین می‌ریزه ها، مراقبش باش... اگه هم هر زمان نیاز به گوش شنوا، من دو تاشو دارم ;)
آقاگل ‌‌
۲۴ ارديبهشت ۰۰ , ۱۸:۴۲
موافقم که دریا هم وقتی زیاد بشه، دیگه خوش نیست. مثل اینه که بگی شیرینی دوست دارم. ولی مگه چقدر آدم می‌تونه شیرینی بخوره.
.
امیدوارم از این مرحله خستگی عبور کرده باشی. :)
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan