گرچه من فکر میکنم عمر وبلاگنویسیم تموم شده، اما انگار هنوز بعضی از دوستام اینو قبول ندارن!:)
نرگس که اومد گفت بنویس، یهو جملهها تو ذهنم رژه رفتن! از طرفی هم بهار نارنج نوشته بود که دیر به دیر نیاین بعد یهو طومار بنویسین:))) حالا سعی میکنم طومار نشه.
فعلا فقط جریان رنگ رو مینویسم:
براتون گفتم از وضعیت چرک و چیل اینجا. خب کابینتا هم به شدت کثیف و البته قدیمی و خراب بودن.
روز اول تریپ خانمای با کلاسو به خودم گرفتم و دستور دادم همه کابینتا رو ببرن بیرون و مرجوع کنن. گفتیم خودمون ورق امدیاف میگیریم و کابینت میسازیم و اینا آشغاله و فلان.
بعد دیدیم کارای خونه خییییلی طول کشید و داره پ.اره میشیم و جون نمونده که بخوایم کابینت هم بسازیم!
و اینکه قیمت یه ورق امدیاف که قبلنا صد تومن و دویست تومن این حدودا بود شده حدود یه میلیون!:/
دیگه عین زنای دهه پنجاه چادر بستم دور کمرم نشستم کابینتا رو تمیز کردم:/ حتی اون کابینت زیر سینکی که به شدددت داغون بود:/
حالا ربط اینا به رنگ چیه؟! :)))
میگم حالا.
(نمیشه بهارنارنج! طولانی میشه هر کار میکنم!:)))
خونه ته دنیاییمون دو تا از دیواراش رنگش خراب شده بود. ما هم گفتیم خب هر کاری هم کنیم عین این رنگو که نمیتونیم بسازیم، پس تصمیم گرفتیم یه رنگ متفاوت بزنیم. چون مبلامون آبی فیروزهای بودن، دیوارا رو آبی کمرنگ زدیم و کلی قشنگ شد و هر کی اومد خونهمون کیف کرد. خلاصه این شد که به چند رنگ شدن دیوارای پذیرایی علاقمند شدیم:)
اولش میخواستیم اینجا رو هم همون دو رنگ خونه قبلیو بزنیم. بعد حمیدرضا گفت پالت رنگا رو سرچ کن ببین چه رنگایی به مبلامون میاد. دیگه آقا خلاصهش اینکه تصمیم گرفتیم سبز بزنیم و آبی.
بعد سبزی که انتخاب کردیم اونقد خوشگل بود اونقدر خوشگل بود که من عاشقش شدم، گفتم کابینتا رو هم همین رنگی بزنیم.
خلاصه اون آقایی که آورده بودیم دیوارا رو رنگ کنه گفت رنگ کابینتو هم براتون میسازم. بعد اومد تو یه قوطی چهار کیلویی رنگ سفید، سبز و گل ماش ریخت و گفت بیا اینم سبزی که میخواستین! اونقدر سبزه زشت بود که حد نداشت! بعد خیییلی هم رنگ خراب کرده بود! خودم نشستم تو حجم کم همون رنگو ساختم. ولی هر کاری کردم رنگی که آقاهه ساخته بود درست نشد. دیگه هر چی آبی و زرد و سبز داشتیم قاطی رنگه کردیم و یه سبز پررنگ به دست اومد:/ همونو زدم به کابینتا، شد عیییین کابینتای قدیمی مامان بزرگم:)))) یعنی خاک تو سر نقاشه:)))
بعد رنگ آبیای که ساخته بود به حدی کمرنگ بود که تا کنار سفید نمیذاشتی معلوم نمیشد آبیه!
رسید به سبز دیوارا. بهش گفتیم ببین، دقیقا این رنگو میخوایم. گفت میدونم، مث همون رنگی که برا کابینتا ساختم! گفتیم نهههه اصلا اون رنگی نشه! بعد رفت مادر رنگ مشکی آورد! گفتم این رنگه اصلا مشکی نداره! گفت سبز یا مغز پستهایه یا یشمی!:/
خلاصه نذاشتم مشکی بریزه، اما باز همون رنگ کابینتا رو ساخت، و بازم تو حجم بالا، با اینکه بهش گفتیم اول یه کم بساز...
از اونجایی که دیوارا مدل قدیما تا نصفه یه رنگ بود و بالاش یه رنگ دیگه، لازم بود چند دست رنگ بزنه. بهش گفتیم فعلا یه دستو بزن تا ما برمیگردیم...
مغازههاس رنگ فروشی یه کاغذایی دارن که روش نوشته برای ساخت هر رنگ چقدر مادر رنگ و چقدر سفید بریزید. گفتم میریم میپرسیم. ته دلمم پشیمون بودم که گفتیم خونه رو سبز کنه:/
اما رنگ فروشیه یه راه جالبتر پیش پامون گذاشت. نمیدونم که این چیزی که میخوام بگم قدیمتر هم بوده یا نه، اما برای من تازگی داشت. یه دستگاهی هست که مثل پرینتر عمل میکنه! رنگ رو که انتخاب میکنی عینا همون چیزی که خواستی رو تحویلت میده. و رنگی که ما میخواستیم حاصل ترکیب شیش تا رنگ بود.:)
رنگو گرفتیم و خوشحال و خندون برگشتیم خونه. و چون سبزه با سفید ست میشد، اون دیواره که آبی خیلی خیلی کمرنگ بودو هم گفتیم سفیدش کنه و خلاص...
.
خلاصه که اگه خواستین خونهتونو رنگ کنین خیلی شرایط خوب شده. رنگو که آماده میدن. یه غلطک و یه دسته طی. با سینی مخصوص غلطک. اتاقا رو دیگه خودمون رنگ کردیم همینطوری.
پ.ن.
نمیدونستم نوبت واکسیناسیون سنم رسیده. آخه قبلا خیلی تو هر رده سنی میموندن. خیلی وقت نبود که مامانم دوز اولشو زده بود که من رفتم... بعد ما که اخبار و اینا گوش نمیکنیم، همینطوری سرمو انداختم رفتم. دیدم بنر زدن که اگه تو سایت ثبتنام نکردی واکس نمیزنیم برات. رفتم پیش یکی از پرستارا، گفتم من ثبت نام نکردم. گفتن متولد چندی؟ گفتم 69. گفتن برو بشین میزنیم برات!
+ احساس پیری کردم:)))