آدمایی که رو حرفشون نمیمونن رو دوس ندارم :(
منی که هر حرفی بزنم سرم بره حرفم نمیره...
منی که روی هر چیزی هزار تا برنامه میریزم و رو بعضی حرفا حساب میکنم...
میریزم بهم وقتی یکی چیزی میگه و عمل نمیکنه.
نامردیه...نیست؟؟!!
- پنجشنبه ۲۸ آبان ۹۴ , ۱۵:۳۰
نام تو مرا همیشه مست میکند
آدمایی که رو حرفشون نمیمونن رو دوس ندارم :(
منی که هر حرفی بزنم سرم بره حرفم نمیره...
منی که روی هر چیزی هزار تا برنامه میریزم و رو بعضی حرفا حساب میکنم...
میریزم بهم وقتی یکی چیزی میگه و عمل نمیکنه.
نامردیه...نیست؟؟!!
نمی دونم چند مدت بود که یه عده به شدت تلاش میکردن تا به قول خودشون پراید 6 میلیونی رو 20 میلیون نخریم...
بعد خیلی شیک و مجلسی با یه وام 25 میلیونی حالا باید همون پرایدو 36 میلیون بخریم!!!
تو دبیرستان عین چی درس خوندم دانشگاه قبول شم!!
تو دانشگاه خودمو خفه کردم معدلم نیاد پایین که استخدامم کنن!!
بعد فارغ التحصیلی کلی دنبال کار گشتم!!
کار که گیر آوردم کلی تلاش کردم رییس راضی باشه ازم!!
رییس راضی بود ولی...
من راضی نبودم ازش!!!! قید کارو زدم!
هیچی دیگه! با یه حساب سر انگشتی 10 سال از عمرم به فنا رفت!!
واسه یه چیزایی یه جوری اعتراض میکنیم که انگار چی شده...
واسه یه چیزایی هم یه جوری سکوت میکنیم که انگار هیچی نشده!!!!!
تو زندگی آدم
لحظه هایی هست که حس میکنه رسیده به نقطه تسلیم،
به حد جاری شدن...
این جور موقع هاست که دلت میخواد یکی باشه
یکی که حرفاش بوی آرامش بده
یکی که حضورش امید زندگی باشه..
به اون نقطه رسیدم،
اما اونی که باید باشه، نیست...
+ نقطه تسلیم : نهایت باری که فولاد میتونه تحمل کنه.
حد جاری شدن: وقتی بار بیشتر از نقطه تسلیم بشه فولاد به حالت پلاستیک در میاد و دیگه مقاومت نداره.
یه چیزی تو مایه های کن فیکون شدن کل زندگیم...
خسته شدم از این همه روزمرگی
امروز آخرین روز سال اسب هستش ...
تا سال اسب بعدی 12 سال فاصله ست...
من متولد سال اسب هستم...
سال تولدمو دوست داشتم،
هرچند انتظاراتم از سال تولدم برآورده نشد...
اما سال خوبی بود.
ایشالا بقیه انتظاراتم در سال بز برآورده بشه!!!
(چقدر من متولدین سال 70 رو بابت به دنیا اومدن تو سال بز مسخره کردم!!!! امیدوارم حلالم کنن !!! :) )
امروز یه روز خوب بود متفاوت با همه روزهای قبلی... که به خاطر دختر بودن، دانشجو بودن، دانش آموز بودن یا قبل تر ها به خاطر کودک بودن بهم تبریک گفته بودن.... امروز روزی بود که سالها براش زحمت کشیده بودم... روز مهندس... خیلی کیف داشت!!!!!
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
در مورد هرکی هر قضاوتی بکنی تا قبل از مرگت عین اون گناه رو انجام میدی!!
خدایاااااا....
من نمیخوام اختلاص گر بشم!!! :(
نه از اون برنامه ها که فلان ساعت فلان کارو میکنم و اینا...
باید بدونم اصل کاری های زندگیم چیه...
دقیق بدونم قراره کجا باشم، چه کاری انجام بدم و ...
وقتی نمیدونم حرص میخورم!!!
الان یه چیزایی رو نمیدونم!!!! :(
انگار توی حجمی از تهی رها شدم!!! ![]()
هیچی نمیشه...
هیچ کس هیچی نمیگه...
بی وزن، غوطه ور... ![]()
حسودیم میشه به شخصیت های رمانها!!!!
کلی اتفاق میوفته هی براشون!!! ![]()
یه قسمتایی از زندگی هست
که آدم دلش میخواد تغییر کنن
بعد اون قسمتا تا آخر عمر ثابت میمونن...
یه قسمتایی هم هست که دوست داریم ثبات داشته باشن
اما خوب زندگی چون مجبور نیست به دل ما بچرخه...
دقیقا همونا رو تغییر میده که تنوع ایجاد کرده باشه!!!!!
کلا من و زندگی از این شوخیا زیاد داریم با هم!!!
" اول چاه رو بکن بعد منا رو بدزد "
یعنی وقتی میخوای یه چیزی داشته باشی اول جاشو داشته باش...
" خر نخریده آخره شو نمیبندن "
یعنی اول یه چیزی رو داشته باش بعد به فکر درست کردن جاش بیوفت!!!