در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

565. تو نیکی میکن و...

تو پست قبلی گفتم که به خاطر یه آقایی که از بوشهر منتقل ته دنیا شده بود، کامیونمونو کنسل کردیم و صبر کردیم با کامیون سیستم بیایم تا اون آقا هم بتونه وسایلاشو باکامیون سیستم ببره...

خب اون کامیون سیستم که تعمیر نشد، گفتن تعمیر تخصصی لازم داره. یه کامیون دیگه بود که کولر نداشت، گفتن یه پولی به راننده‌ش بدین تا بدون کولر حاضر بشه ببره وسایلتونو. خب قبول کردیم.

بعد زنگ زدیم بوشهر که ببینیم خونه‌ای که برامون در نظر گرفته بودن خالی شده یا نه. که گفتن چون شما دیر کردین خونه رو دادیم به یکی دیگه!:)

دقیقا تا قبل این تماس من همه تلاشمو کرده بودم که حالمو خوب نشون بدم. غر نزنم، نق نزنم، سعی کنم از وقتم استفاده کنم و به این فکر کنم که حتما خیریتی داشته! اما بعد این تماس انگار فرو ریختم! همه تلاشم برای صبور موندن تموم شده بود! گریه کردم، نق زدم، غر زدم. خب از اون طرفم حمیدرضا اعصابش داغون بود، نق و ناله‌های من عصبی‌ترش کرد.

گفتن یه خونه دیگه هم خالیه، گفتن قرار بوده اجاره‌ش بدن به یکی، چون مبلغ اجاره بالا بوده طرف بی‌خیال شده. شماره ساکن قبلی رو گرفتیم، گفت خونه‌هه کاملا سالمه و همه چیش اوکیه و میتونی همین الان بیای توش زندگی کنی!

گفتیم خب، به اون آقای بوشهری خیر رسوندیم، خدا هم جوابشو داد! خوشحال و خندون وسایلو بار کامیون بی‌کولر کردیم. بعدشم زدیم به دل جاده. گرچه هنوز محدودیت تردد بود، اما چون نامه انتقالی مشخص کرده بود که باید حتما فلان روز به بوشهر ورود بدی، پلیسا نگرفتنمون... 

تو بوشهر مهمونسرا گرفتیم. گفتیم خونه رو میگیریم، وسایلو میذاریم و میریم شیراز! گفته بودم شیش ماهه شیراز نرفتیم... گفتیم میریم شیراز، خستگی در میکنیم و بعد همراه مامانم برمیگردیم بوشهر و خونه رو میچینیم.

ببین در خونه که باز شد، یعنی صد رحمت به در طویله! یعنی اگه به جای نفر قبلی، اون ده سال اینجا گاو پرورش داده بودن باز این همه کثیف نمیشد! اصلا تو مغزم نمیگنجه کسی تو این همه کثافت بتونه زندگی کنه!

ببین یه ثانیه دستم خورد به هود، مجبور شدم دستمو با اسکاچ بشورم تا چربیش پاک بشه! دستگیره در آشپزخونه رو با فرچه سیمی تمیز کردم! بازم لابه‌لاش گنده! دیوارای آشپزخونه رو با سمباده برقی پاک کردیم! روی قرنیزا به حدی جرم داره که با جارو پاک نشد! عنکبوتو رو دیوار کشته بودن، بعد پاکش نکرده بودن!

اصلا هر چقدر از کثیفی این خونه‌هه بگم کم گفتم!

هیچی... تا اینجا اندازه همون پولی که قرار بود بدیم به کامیون اولیه و ده روز زودتر برسیم و خونه یه آقایی رو بگیریم که دکترای برق داشت و استاد حمیدرضا بود و خیلی هم آدم حسابی بود رو هزینه کردیم برا تمیز کردن این خونه‌هه! و مطمئنا خیلی بیشتر از این حرفا هنوز هزینه میخواد. من نمیدونم، اینا که هیچ وقت قصد نداشتن خونه رو تمیز کنن، چرا رنگ روغنی زدن اصلا؟ فقط دو برابر هزینه کامیونه باید پول رنگ روغن بدیم!!

بعد یادتونه گفتم لپ‌تاپم فرمت شد و فایلا هم ریکاوری نشدن؟ یه آموزش رنگ‌کاری رو لپ‌تاپم بود که از پارسال که دانلود کردم استفاده نشده بود، حالا لازم شده!:/


اون روزی که گریه کردم و لعنت فرستادم به اون آقا بوشهریه که سه ساعت قبل از بار زدن، زنگ زد و خواهش کرد صبر کنیم و باعث همه این مشکلات شد، حمیدرضا گفت دنیا گرده. جواب خوبی خوبیه... گفت حتما تهش یه اتفاق خوبه... خب من حرفشو قبول دارم. اما هنوز اون خوبی تهشو ندیدیم... امیدوارم ببینیم زودتر:)


خان بعدی کارگاهه! پارسال که رفتیم ته دنیا، خونه زندگیمون آماده بود. کارگاه پدرمونو درآورد تا راه افتاد... حالا که خستگی اسبابکشی واین خونه کپک زده و چیدن خونه و بعدشم کارگاه...


خستم...

نرگس بیانستان
۰۶ شهریور ۰۰ , ۱۳:۰۵
وای سمیرا :(
الهی من بگردم... کاش پیشت بودم لااقل یکم کمک حالت بودم 😔 واقعا شرایط سختی داری... تو خیلی صبوری... الهی خیرخواهی و خوبی هاتون خیلی زودتر از تصورت بهتون برگرده

پاسخ :

قربونت برم عزیزم.
وااااقعا غربت سخته:))  الان اگه شیراز بودیم کلی کمکی داشتیم،  دو روزه خونه آماده میشد 😕
ممنونم ازت
شارمین امیریان
۰۶ شهریور ۰۰ , ۱۳:۴۸
سلام.
چقد حق داری خسته باشی گندم! و چقد صبورید جفتتون...
از ته ته ته قلبم آرزو می‌کنم برای کارگاه هیییییچ مشکلی پیش نیاد و یه جور خیلی خاص و قشنگ همه چیز فراهم بشه که خستگی همه این اتفاق‌ها از تنت در بره🏵🏵🏵

پاسخ :

سلام رفیق جان
ممنونم ازت. دعا کن خدا یه کم جون بده بهم! یه ذره که کار میکنم همه جونم درد میگیره میوفتم یه گوشه... همه کارا افتاده رو دوش حمیدرضا:(((
امیدوارم این روزا زود بگذره:)
بانوچـه ⠀
۰۶ شهریور ۰۰ , ۱۴:۲۰
من دیگه نتونستم پایگاه بمونم گندم. داریم میریم تا چند روز دیگه و خیلی خوشحالم.
امیدوارم بتونی تبدیلش کنی به خونه محبوبت و ازش حس خوب بگیری.

پاسخ :

چقدر خوب که میری جایی که راحت‌تر باشی ♥ خوشحالم برات.
واقعا به خونه‌های پایگاه بوشهر رسیدگی نمیشه! کنارک اصلا اصلا اینجوری نبود! خونه رو تمیز تحویل میدادن و موظف بودی تمیز تحویل بدی. هر امکاناتی رو هر خونه‌ای بود مختص همون خونه بود. ولی مثلا این خونه‌ای که دادن به ما، دو تا کولر داشته، تا قبل اینکه کلیدشو بدن بهمون اومدن یکیشو بردن:/

اما بانوچه، امسال خیلی خیلی خیلی حالم با بوشهر خوبه! اون سال اونقدر اتفاقای بد افتاده بود که بوشهرو دوست نداشتم اصلا. اما امسال حسم خوبه...
بانوچـه ⠀
۰۷ شهریور ۰۰ , ۰۸:۰۶
خوشحالم عزیزم امیدوارم اتفاقات خوبی برات اینجا رقم بخوره.

بدون تعارف هر کار و کمکی از دست من و همسرم بر میاد حتما بگو

پاسخ :

ممنونم عزیزم. محبت داری.

ایشالا هر جا میری، سلامت و شاد باشی:)
هوپ ...
۰۷ شهریور ۰۰ , ۰۸:۳۳
همین که حست خوبه، باعث میشه امید داشته باشیم که لااقل کارگاهتون برعکس خوب و زود سرپا شه.

پاسخ :

ممنونم عزیزم
انشالله. واقعا امیدوارم کارگاه اذیتمون نکنه... که دیگه واقعا قاط میزنیم!:)))
بهارنارنج :)
۰۷ شهریور ۰۰ , ۲۰:۴۹
ببین تمام این چندروز فکرم پیشتونه به همسر میگفتم واقعا خودش و همسرش ادمای قوی و صبورین من به شخصه توانایی اینو نداشتم
واقعا وحشتناک بود 🤦🏻‍♀️کاش همه چی زود زود درست شه واقعا کاش یه کارکر بگیری اون خونه وحشتناک تمیز کنه

پاسخ :

داریم کم میاریم سمیرا... دعا کن برامون 🙏🏻🙏🏻

کارگر گرفتیم، ماشالا فک‌ش بسته نمیشد که دستش کار کنه!:)))  یه کم کمک کرد. خونه‌هه رنگ میخواد، آشپزخونه‌ش سرامیک میخواد. حیاط و باغچه‌ها خیلی خرابن... خلاصه کارای اینطوری زیاد داره.
خواستیم یه کم تو هزینه صرفه جویی کنیم بعضی کارا رو خودمون انجام بدیم، دیدیم شدنی نیست... همش میگم اگه با همون کامیونه اومده بودیم و گوش نداده بودیم به اون بوشهریه، الان خونمم چیده بودم نشسته بودم:(


نیمچه مهندس ...
۰۸ شهریور ۰۰ , ۲۱:۵۷
چه بی ملاحظه که خونه رو کثیف تحویل تون دادن.
علاوه بر آرزوی انرژی و صبر و کم نیاوردن و آرزوی این که باقی کارهاتون بی دردسر پیش بره،اگه خستگی جسمی داری به نظرم بد نیست یه آمپول ویتامین بی 12 بزنی گندم جان.

پاسخ :

ممنونم عزیزم.
آره انگار اینجا رسم اینطوریه که خونه رو تمیز نمیکنن!:/ ولی خیلی زشته واقعا!
من که دیگه نکشیدم... نشستم تو خونه! حمیدرضا و دوستش دارن ادامه میدن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan