من چرا فکر میکردم اسفند 97 شروع کردیم؟!! {کلیک} :)
.
داشتم چند تا از خاطرات بلاهایی که سر راه اندازی این کسب و کار سرمون اومده رو میخوندم...
چقد روزای سختی رو گذروندیم خدایی!!
.
روزی که میخواستیم بریم بوشهر، فکر میکردیم چقدر به ضررمون شده و کلی از کار عقب میمونیم و کلی غصه خوردیم...
اما به نفعمون شد در واقع!
چون آموزش دیدیم. (چرا ما اون زمان فکر میکردیم بدون آموزش میشه کار کرد؟!!:)))
.
خیلی تلاش کردیم منتقل بوشهر شیم و دیگه برنگردیم ته دنیا...
نگران بودیم که ته دنیا به خاطر فاصله زیاد و محرومیتای زیادترش جلوی پیشرفتمونو بگیره.
تلاشمون نتیجه نداد و برگشتیم ته دنیا و بازم به نفعمون شد!
چون مجبور شدیم مستقل بشیم و روی پای خودمون بایستیم!
.
حالا دلمون میخواد بریم از ته دنیا...
اما بازم نگرانیم...
که نکنه دیگه چوب خشک گیرمون نیاد...
یا چوب کهور، که الان مشتریا عاشقشن، اونجا گیرمون نیاد...
نمیدونم میشه رفت یا نه.
اما لطفا برامون دعا کنید که هر چی شد بازم به نفعمون باشه :)
- سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۰۰ , ۱۷:۴۹