مامانم خواهر کوچیکمو به عنوان محافظ فرستاد تو اتاق!!!!
خوب سختش بود مامانیم !!! چندتا دختر داشت مگه؟!!
خلاصه ...
آبجی کوچیکه خسته شد رفت بیرون ...
مامانم بهش گفت چرا آبجی رو تنها گذاشتی اومدی بیرون؟!!
گفت : آبجی تنها نبود، آقایی پیشش بود !!!
- سه شنبه ۳۱ شهریور ۹۴ , ۱۴:۴۳