گفتیم کار رنگ دیوارا و چارچوبا و قرنیزا که تموم شد، خونه رو موکت میکنیم و میریم مرخصی. بعد با ماماناینا میایم برا بقیه کارا. اما خب با مرخصی این هفتهمون موافقت نشد. گفتن اوایل مهر برید. دیگه قرار شد بابا اینا بیان برا کمک.
بعد بابام برداشته زنگ زده به عموم گفته شمام بیاین بریم! ای خدا! بابا چه کاریه میکنی خب؟:))) یه مشورت بکن حداقل!
الان شرایط خونه ما اینه:
اگه فرض کنیم بعد موکت شدن خونه بیان، دو تا از اتاقا که پر از وسایله، و تا اومدنشون این اتاقا خالی نمیشن. یعنی برای خواب پذیرایی رو داریم و یه دونه اتاق! و کلا من دو تا تشک مهمان دارم! و دارن هفت نفری میان!
بعد فاضلاب سینک مشکل داشت، کابینت زیر سینک هم خراب بود. فعلا شبیه عهد بوق، تو حیاط ظرف میشورم! کلا فاضلاب آشپزخونه مشکل داره و حتی از ظرفشویی و لباسشویی نمیتونم استفاده کنم.
گازم هنوز وصل نشده و فعلا فقط میتونم برنج بپزم، اونم با پلوپز! که خب قطعا جوابگوی نه نفر آدم نیست:))
بعد تازه نه قابلمههام معلومه تو کدوم کارتنه، نه ظرفا و قاشقا! بعد آقای پدر برای من مهمون دعوت کرده 🤦🏻♀️😅
از اون طرف حمیدرضا میگه من دیگه هیچ کاری نمیکنم، یه تیم کمکی قوی داره میاد! قشنگ هم نشسته نقشه میکشه که خب اون دو تا اتاق که پر بود نشد رنگ کنیمو پدر زن رنگ کنه، باغچه هم که بابات و عموت (باغچه خیییییلی کار داره)، پرده ها هم مامانت. دیگه خودمم گفتم پس اتاق گماشته رو هم بدیم پسرعموها تمیز کنن! 🤭🤭
اتاق گماشته: زمان اعلیحضرت، خونههایی که به افسرای درجه بالاتر میدادن، یه اتاق مجزایی داشته به اسم اتاق گماشته. یه اتاق با سرویس بهداشتی و حمام و یه حیاط کوچولو. یه سرباز همیشه تو این اتاق حاضر بوده که خریدای خونه رو انجام بده که بهش میگفتن گماشته.
خب بعد از انقلاب این اتاقا تبدیل شدن به انباری. و درمورد خونه ما، یه موش رفته بوده تو اتاق گماشته، و نفر قبلی به جاییش نبوده که موش اون توعه! وقتی خونه رو تحویل گرفتیم، این اتاق علاوه بر آشغالای نفر قبل، پر از فضله موش بود. خب کارگر گرفتیم و اون وضعیت درست شد. اما اتاقه هنوز به شدت بوی جیش موش میده! بدیم پسر عموها بشورنش، نه؟:))) برا همین دارن میان دیگه! برای کمک:))
- سه شنبه ۲۳ شهریور ۰۰ , ۱۲:۱۶