در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

۲۹۹. منطقه یک... منطقه ده!

+ واسه امروز نوبت دارین؟

- نه امروز پر شده.

+ خب میشه من واسه فردا نوبت بگیرم الان؟

- نه نوبت جلوتر نمیدیم!

+ خب میدونید من باید از شهر ... بیام. میشه یه شماره تماس بهم بدین که تلفنی وقت بگیرم؟

- نه فقط حضوری

+ هر روز دکتر دارید؟

- هر وقت که شیف بیمارستانشون نباشه هستن.

+ یعنی چه روزایی؟

- معلوم نیست!



کنکوری که بودم از سهمیه مناطق خیلی شاکی بودم!! میگفتم خب چه فرقی داره؟ اونام همین درسا رو میخونن دیگه! یا میگفتم اینجا هم مدرسه‌هایی داره که دبیرای خوب ندارن و...

این روزا، اینجا دارم محرومیتو با پوست و استخونم حس میکنم!!

از آب و گاز و قطعیای برق که بگذریم، این روزا تو خیلی از شهرا میشه اینترنتی نوبت دکتر گرفت، ولی اینجا حتی معلوم نیست دکتر چه روزایی هست و چه روزایی نیست! باید ساعت دو خودتو برسونی واسه نوبت گرفتن و بعد تو هوای جهنمی اینجا، تا ساعت پنج بشینی تا دکتر بیاد!

شاید سهمیه مناطق محروم واسه این نبود که دبیرای اونا به اندازه دبیرای ما خوب نبودن، واسه این نبود که کتابایی که ما داشتیم اونا نداشتن.... شاید واسه این بود که بچه‌هاشون برن درس بخونن و برگردن شهرشونو آباد کنن!

که اگه برگردن...

که اگه تو دانشگاه چیزی یاد بگیرن...

۲۹۸. چالش‌طور

در جام جهانی چشمان تو... من ایرانم در برابر اسپانیا


دعوت از لافکادیو و جولیک :)

۲۹۵. این روزا

۱.دلم شروع کرده به تنگ شدن!! تا قبل عروسی انگار همه‌چی یه جور دیگه‌س! میدونی قراره برگردی، حتی اگه خیلی طول بکشه! ولی بعدش دیگه رفتی... شاید واسه همینه که دفعه قبل که اومدم اینجا و یه ماه و خورده‌ای موندم دلتنگ نشدم، ولی حالا بعد دو سه هفته...


۲. آبجی کوچیکه پرسپولیسی شده!! از اون دو آتیشه‌هاش!! از اونا که عکس پروفالشونو میزنن "پرسپولیسی‌ام" و میرن لباس پرسپولیسی میخرن!! و من حتی واسه دیدن جام جهانی برنامه‌ای ندارم!!! :/


۳.همکارای جو یه جوری دارن بچه‌دار میشن که انگار هر کی تا شهریور بچه‌دار نشه گیم‌اور میشه!! و در واقع همینطور هم هست!! هر یک سال خدمت تو منطقه خیلی محروم دو امتیاز داره، و بچه ۵ امتیاز!! و هر که امتیازش بیش، شانسش واسه خونه‌دار شدن بیشتر!!!


۴. عموم یه نقاشی واسم فرستاد، گفت خودم کشیدم. خب عموم نقاشیش خوبه، و اون تصویر اونقدررررر شبیه من بود که اصلا شک نکردم... بعد که گذاشتمش اینستا و به همه گفتم عمو کشیده، فهمیدم عمو باهام شوخی کرده بوده! :/ دیده بوده شبیه منه، واسم فرستاده... فک نمیکرده باور کنم خودش کشیده! :///


۵. ساحل اینجا، از ساحل تمام شهرای ایران قشنگتره!! اونقد قشنگه که هیچ ساحل دیگه‌ای برام قشنگی نداره!! بعد تازه خرچنگم داره ^__^

میدونستین خرچنگا بلدن رو به جلو هم حرکت کنن؟؟ ولی وقتی میخوان خیلی تند برن از بغل میدون!! و اگه بدوین دنبالشون خیلی تند میرن :))) موجودات با نمکی‌ان.

ساحل پر بود از خرچنگ اولش... ولی وقتی داشتیم برمیگشتیم همه‌شون قایم شده بودن!! از بس دنبالشون دویده بودم! :دی


۶. نویسنده‌های "گیم آف ترونز" ذهن کثیف و وحشی‌ای دارن!!! کثیف و وحشی، اما به شدت خلاق!!!

به جو میگم حالا که من هم‌پای تو دارم گیم آف ترونز میبینم، بعدش تو هم با من هری پاتر ببین!! ^__^


۷. گشنه‌مه!! خریدا تموم شده و دیگه مسافر حساب نمیشم!

به جو میگم اگه نیت ده روز کنم و بخوام روزه بگیرم، دیگه نمازامو هم باید کامل بخونم!!! :(

میگه دیگه دوران خوشی تموم شد! :)))

مث یه خواب شیرین...

یک ماه گذشت!! چه باور نکردنی!

و من دقیقا یک ماهه که میخوام از اون شب بنویسم!!

میدونین... من همیشه اعتقاد داشتم که عروسی گرفتن اشتباهه!! و این اعتقاد تا دم در تالار با من بود!! 

نه خب... یه کمی قبل‌تر از دم تالار!!! تا اونجایی که هنوز ماشینا با دیدن ماشین گل‌کاری شده‌مون بوق نزده بودن!! (واسه ماشین عروسا بوق بزنید!! به عروس و دوماد خیلی حس خوبی میده! ^__^ )

جو رانندگی میکرد و من تند تند بادکنک باد میکردم!!! :))) خودمم وقتی یه عروسو در حال بادکنک باد کردن تصور میکنم خنده‌م میگیره!! :دی

باورم نمیشه یه ماه گذشته از اون شب... گاهی فیلمای اون شبو میذاریم و با یه عالمه حس خوب از اون شب یاد میکنیم. جو میگفت بهترین شب زندگیم بود :) 


+ ماه عسلو هم میخوام بنویسم!! به زودی :))

++ شب عروسیتون یه ژلوفن بخورید و بدون پا درد برقصید!

+++ عروسیایی که عروس و دومادش کم میرقصن خوش نمیگذره!!!

۲۹۳. مرد باس بانمک باشه :)

جو گفت امروز غیبتتو کردم!! بچه‌ها داشتن درمورد خرید رفتن زناشون میگفتن، منم گفتم همه جنسای مغازه‌ها رو میخواد نگا کنه، کمرم داشت میترکید ولی باز میخواست بره تو یه مغازه دیگه و...

عززززیزم!! متاهل شده قربونش برم!

بهش گفتم دوستات نگفتن بذار یه ماه از عروسیت بگذره بعد بیا نق بزن؟!! ^__^


+ بومیای اینجا یه نوع میوه‌ای مصرف میکنن که تا حالا ندیده بودم، همینطوری داشتم سعی میکردم میوه‌هه رو شناسایی کنم که یهو جو گفت "این دایره‌ها چیه اینا میخرن؟!!) :)))

۲۹۲.

زنگ زدم به عموی گرام، میگم من اینجا تقریبا هر روز حد ترخص رو رد میکنم واسه خریدای جهیزیه. و چون خونه ندادن هنوز، وطنم هم حساب نمیشه. ولی خب ممکنه یکی دو ماه بمونم یا شایدم کمتر!

عمو گفت مسافری، ولی اگه بخوای روزه‌هات خراب نشه قصد ده روز کن، فقط هم بعد از ظهرا برو خرید.


عمو جان! من سالهاست منتظر این فرصتم!!!! که با وجدان راحت روزه نگیرم!!! :))))


۲۹۱. بهت‌زده به آینده فکر میکند!

میخواستم بیام و براتون از روز خوب عروسی بگم...

از بادکنکایی که با لباس عروس، چند دقیقه قبل از ورود به تالار باد میکردم!!

از فیلم قسمت مردونه، که نمیدونی داری فیلم عروسی میبینی یا کلیپ طنز!

میخواستم واسه‌تون از ماه عسل بگم...

از پارک جنگلی سیسنگان...

از طبیعت فوق‌العاده گیلان...

از اون دوست جو که با هزار آب و تاب از میدون شهرداری رشت گفت و ما رو با وجود وقت کم راهی اونجا کرد و مستر جو که بعدش زنگ زد و گفت شهر تو طبیعتش فوق‌العاده‌ستا... ولی میدون شهرداری‌تون زشته! یعنی اگه فک میکنی قشنگه پاشو بیا شیراز!!! O_o (چرا این پسرا اینقد رک‌ن با هم؟؟ بنده خدا ترکید که!!!)

میخواستم واسه‌تون از اصفهان زیبا بگم و دل گرفته‌م به خاطر زاینده رودِ مرده!

میخواستم واسه‌تون از شیراز نازنینم بگم که انگار کل شهرو کردن تو قبر و درآوردن!

ولی همه اینا رو یادم رفت وقتی دلار وارد قصه شد!!!

وقتی فشنگی راه افتادیم اومدیم اینجا که جهیزیه بخریم... خونه ندادن هنوزا... ولی اومدیم بخریم بریزیم تو خونه دوستای جو... که اگه نخریم دیگه هیچی نمیشه خرید... همه‌چی دو برابر شده... که گند بزنن به این اوضاع!!

خدا جون.... گفتی "هر کس در گرو کاری‌ست که انجام داده". ولی انصافا این گندی که ما داریم توش دست و پا میزنیم، حاصل رو دل یه کسای دیگه‌ای بود!!


+ اینکه دلار شیش تومنی رو تو چهل سال هفت هزار تومن کنن کار هر کسی نیستا! یه دست و جیغ و هورا براشون بکشین انصافا!!

++ دیشب جو به یکی از فروشنده‌ها گفت باس به حال این روزامون گریه کنیم. فروشنده‌هه گفت کار از گریه گذشته! باس خودکشی کرد حتی!

+++ یه مرد اونور دنیا نشسته که حرفش حرفه! که قولش عمله! این مرد تصمیم گرفته ما رو نابود کنه! و مردایی که اینور دنیا حرفشون یه کلمه‌س... غلط میکنه!! و عملشون...؟؟!!

۲۹۰

امروز، روز عروسیمه!!!

شدیدا استرس دارم...

امیدوارم همه‌چی خوب پیش بره!

۲۸۸.

اینکه معنی بعضی واژه‌ها واسه بعضیا چیزای عجیب غریبه ناراحت کننده‌س!!

"نیومد خونه‌مون پس بی احترامی کرد"!!

خب چرا نباید فک کنیم که شاید کار داشت؟

" فلانی چون تو رو دوس داره خودشو زورکی عروسیت دعوت کرده"!!!

خب چرا فلانی چون دوسم داره درک نمیکنه که ممکنه به هر دلیلی من برای تعداد مهمونام محدودیت داشته باشم؟!!!!

کی میشه فرهنگ ما درست شه؟!!

کی میشه درک مردم ما درست شه؟ 

مغز من کم درگیره که این فکرا رو هم با میخ میکوبین توی کله‌م؟!!!


+ جو فردا میرسه و من هر چی سعی میکنم بخوابم که زودتر بگذره خوابم نمیبره :/


++ لعنت به مرگای وبلاگی!!

۲۸۷. نوشته بودن خدا از بهار به زمستون معکوس کشیده! ^__^

آبجی کوچیکه میگه " نگا داره تگرگ میادا... ولی تعطیل نمیکنن :/ "

۲۸۵. علی کوچولو

جو یه خواهرزاده دو ساله و یه برادرزاده سه ساله داره که هر دو اسمشون علی‌ه...

هر دوشون اون یکی رو علی کوچولو صدا میکنن و هر دوشونم اصرار دارن که کوچولو نیستن!! :))

سوژه جدیدن :دی

هر بار یکیشون داره به اون یکی میگه که من علی کوچولو نیستم!!

علی کوچولو دو ساله‌هه با دختر یکی از اقوامشون که اونم دو ساله بوده دعواش شده، بهش گفته دیگه بوست نمیکنم ^__^

با علی کوچولو سه ساله‌هه تو ماشین بودیم. جو منو اذیت میکرد. علی حرص میخورد. ( این علی کوچولوعه خیلی منو دوس داره )

جو بهش گفت یا منو بوس کن یا گندمو اذیت میکنم. بوسش کرد، گفت حالا که بوست کردم تو هم گندمو بوس کن ^__^

حرصی شده بود از دست جو، بهم میگفت دیگه زنعموش نشو!! :))


۲۸۴. اصن حکمتش همین بود!

اینکه تلگرامو فیلتر کردن و ما مجبور شدیم n تا فیلترشکن نصب کنیم ....
اینکه بعدش که فیلترو برداشتن ما همچنان یکی از فیلترشکنا رو نگه داشتیم و گفتیم به این رفع فیلتر اعتباری نیس...
اینکه دوست من پیشنهاد میکنه برای ایده گرفتن واسه کلیپ و رقص عروسی dansul mirilor رو توی یوتیوب سرچ کنم...
اینا همش در راستای این جمله‌س که جو همیشه تکرار میکنه:
"هیچ بیهوده‌ای بیهوده نیست!"

+ خودم ترجیح میدادم به جای عروسی فقط بریم ماه عسل... اما خونواده‌ها با من موافق نبودن :/
نمیدونم بعدا حسم به جشن عروسی چجوری باشه... این روزا که خیلی استرس دارم

۲۸۳.

کمتر از یه ماه به روز عروسی مونده...

جو رفته سر کار...

حس میکنم یه عالمه کار مونده که نکردم! ( با اینکه نمونده )

حس میکنم یه عالمه تصمیم هست که باید دو تایی بگیریم، ولی نمیخوام ذهن جو رو مث ذهن خودم درگیر چیزای الکی کنم.

اینکه نمیدونم باید چجوری رفتار کنم این روزا، آزاردهنده‌س... زودرنج و بی‌حوصله شدم. حس میکنم کسی درکم نمیکنه.

همه چیز پخش و پلا و قاطی پاتیه... احساس آرامش ندارم...

اصلا نمیدونم چرا دارم اینا رو مینویسم!!!!

۲۸۲.

نوشته :

" خود هری پاتر هم وقتی میخواد عینک بخره میگه از اون عینکایی که مهران مدیری تو باغ مظفر میزد بدین.

بعد ایرانیا بهش میگن عینک هری پاتری"!


دوست جو میخواست واسه خانومش عینک بگیره، من خیلی متعجب به جو گفتم " وااای نگا چقد عینک گربه نره!!!! چه گرونم هس! کی میخره از اینا؟! :/

بعد همسر دوست جو یه دونه از همون عینک گربه نره‌ها گذاشت رو صورتش گفت نظرت چیه گندم؟!!!

:|

گفتم خب میدونی، سلیقه من با تو فرق داره! ولی تو اگه دوسش داری بخرش :/ 


+ تا حالا از زاویه مهران مدیری و هری پاتر به این عینکا نگا نکرده بودم! :)))

۲۸۱. از خاطرات دانشگاهی

+ سوال پشت برگه رو چی جواب دادی؟

- مگه پشت برگه هم سوال بود؟!! O_o *


همین سوال و جواب ساده باعث شد من کل دانشگاهو زیر بارون بدوم! یعنی با یه وضعیت درب و داغونی رسیدم جلو استاد که برای قدردانی از این تلاشم اون یکی واحدی که باهاش داشتم و فک میکردم بیوفتم رو هم بهم ۱۸ داد!! :))



* به قول یه بنده خدایی، این چیزایی که واسه شما جوکه واسه ما خاطره‌س! :)

۲۸۰. شکر

روزی که تو زندگیت یکیو داشتی که تو رو خط به خط حفظ بود...

روزی که یکی بود که ریز به ریز تغییرات حس و حالتو بفهمه...

کسی که کلمه به کلمه فکرتو بخونه...

کسی که بدونه کی بیشتر از همیشه منتظرشی... که بیاد... که زنگ بزنه...

اون روز تو خوشبخت‌ترین آدم رو زمینی!

شاید گاهی بگی آخ کاش نفهمیده بود...

ولی تهش میبینی که اتفاقا خوب شد فهمید.

اصلا به خاطر همین فهمیدنش بود که یه حس شیرین دوید زیر پوستت. 

به خاطر همین توجهش بود که همه دلتنگیات، همه دل‌گیریات چیکه چیکه چکیدن از دلت.

اون روز یادت باشه شکر کنی خدا رو ...

۲۷۸. زنده‌ام!

جدیدا یه قول معروفی هست که میگه اینجا اگه کسی زنده بمونه باس بهش تبریک گفت!!!!
حالا من زنده‌ام!!

۱. یه قانونی پیدا کرده این پروازای من و جو، که قضیه‌ش اینه:
اگر پرواز مربوطه به وصال بیانجامد، حتما با تاخیر بالای یک ساعت انجام خواهد شد. (فعلا هم رکورد دست پرواز خودمه با شیش ساعت تاخیر)
اما اگر پرواز مربوط به ایجاد فراق باشد، یک حس خارجی‌ای کل فرودگاه را فرا خواهد گرفت که بیا ببین!!! (صبح چنان رعد و برقایی میزد که من گفتم تاخیر که هیچی، پرواز کنسله کلا. ولی یه ساعت قبل پرواز همچین آسمون آفتابی شد قدرت خدا!.... و چنان سر ساعت و دقیقه و ثانیه پریدیم که اصن ژاپن زنگ زد رمز موفقیتمونو پرسید!!! )

۲. من تا همین اواخر فک میکردم به اون چیزی که ما میگیم پشه تهرونیا میگن مگس!!! بعد الان نه تنها فهمیدم این مشکلو شهرای دیگه هم دارن، بلکه حتی فهمیدم به اون چیزی که ما میگیم پشه کوره - و در برخی موارد پشه کورک - میگن پشه!!!!! ماذا فازا واقعا؟! :/
( خانم دوست جو خیلی تلاش کرد واسم تفاوتهای پشه و مگس رو روشن کنه، گفتم عزیزم همه این تفاوتا رو قبول داریم خب. به اونا میگیم پشه، به اون یکیا پشه کوره. ولی خب گاهی هم کلی صحبت میکنیم دیگه... مثلا من از پشه‌ها متنفرم! یعنی هم پشه‌ها و هم پشه کوره‌ها! ولی شما مجبوری بگی من از پشه‌ها و مگسا متنفرم! عه خب چه کاریه؟!!!)

۳. نیرو دریایی ارتش سنگ تموم گذاشت!! فریدون آسرایی رو آوردن واسه جشن خانواده‌ها برامون چندتا آهنگ اجرا کرد! واقعا دمش گرم! فک نمیکردم همچین کسی تا آخر دنیا بیاد واسه اجرای موسیقی!!

۲۷۷.

۱. زندگی متاهلی اونجا سخته که باید پیاز رنده کنی!


۲. اگه ماهی درست کردین و خیلی شور شد، با سیب‌زمینی و تخم‌مرغ به عنوان کتلت بازیافتش کنین!! (احتمالا واسه گوشت و مرغ هم جواب بده!)


۳. و اگه ژله درست کردین و دو سه روز بعد خواستین بخورین و دیدین خیلی سفت و لاستیکی شده، دو سه ساعت بیرون یخچال نگهش دارین، مث روز اول میشه.


۴. فردا برمیگردم شیراز. اگه هواپیمام سقوط کرد حلال کنید! (احساس امنیت بیداد میکنه لامصب!!)


۵. مستر جو حدود شیش ساله که رسما به عنوان یه مهندس داره کار میکنه، بعد دیروز که بهش تبریک میگم، میگه عه امروز روز مهندسه؟!!!! بعد ما سال دوم دبیرستان که رفتیم رشته ریاضی به همدیگه روز مهنرسو تبریک میگفتیم!!!! :)))


تک جمله‌ای‌ها (رمز به کسی داده نمیشود)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

۲۷۵. خاله بازی طور!

یلدا پیام داد که کجایی گندم؟!

گفتم این سر دنیا! 

گفت بابا عکس بگیر بذار تو وبلاگ!!! 

بفرمایید!! مستر جوی زرد پوش رو میبینید و یک عدد لوس آبی‌پوش که هر جا شن میبینه حرف اول اسم جو رو کنار حرف اول اسم خودش مینویسه و بعدم دورشو قلب قلبی میکنه :)) اون وسط مسطای تصویر هم یه نقطه قرمز میبینید که کیف منه!! جو میگه بندازش یه گوشه تو عکس نیوفته! ولی تو همه عکسا هس! :دی





یه جایی اون ته‌مه‌های ایران ما دو تا داریم تمرین زندگی میکنیم!!

یه مثقال برنج میشه غذای ظهرمون... اونقد کمه که خنده‌م میگیره!! واسه عروسکام بیشتر غذا درست میکردم! :))

دلخوشم به شمردن دقیقه و ثانیه تا ساعت دو بشه و جو بیاد خونه.

زندگیم شده عین همون رمانایی که میخوندم و میگفتم هووو چقد حادثه! بعد نگا میکردم به خودم که وسط یه تکرار بی انتها گیر افتاده بودم!

برعکس زندگی من، زندگی جو یه رمان پر حادثه‌س... که حالا من جفت پا پریدم وسط این حادثه‌ها و همش منتظرم ببینم بعدش چی میشه!

به معنای واقعی کلمه، دیگه از فردای خودم هم خبر ندارم!!


+ یه حادثه تلخ دیگه :(

فرمودن ناوگان هوایی اولویت نیس!!!

چی اولویته پس؟!!

+ هواپیما. سانچی. معدن. سعید طوسی!

+ لعنت


من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan