در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

با مزه بود گفتم شما هم بخونید! :)

بخشی از مصاحبه با افسر ارشد عراقی در دوران جنگ تحمیلی����

��سلام
��علیک سلام

��انگیزه اصلی شما از حمله به ایران چی بود؟
��ما از طریق جاسوسهامون مطلع شده بودیم که چندتا شمش طلا تو ماشین فردی بنام فرخ در خرمشهر جاسازی شده؛ صدام حسین به محض شنیدن این خبر دستور حمله رو صادر کرد!

��چرا اشغال خرمشهر توسط شما اینقدر طول کشید؟
��اونجایه دختری بود به نام کیمیا! ما هر نقشه ای می ریختیم که وارد شهر بشیم، کیمیا نقشه هامون رو نقش بر آب می کرد! کیمیا و ما أدراک ما کیمیا...

��چرا همه نیروهای مقاومت خرمشهر رو کشتید اما برادر کیمیا رو 10 نفری اسیر کردید؟
��ببینید! توی جنگ بدست آوردن دو نفر برای ما بسیار مهم بود:
یکی محمدجواد تندگویان وزیر نفت، یکی هم کیوان پارسا برادر کیمیا! رئیس صدام حسین دستور داده بود حتما کیوان رو زنده بگیریم...

��سوال آخر؛ چی شد که دوباره خرمشهر رو ازتون پس گرفتن؟
��طی اون چند سال ما هر چی کشیدیم از کیمیا بود؛ رئیس صدام حسین بعد از پس دادن خرمشهر به ایرانیها اعلام کرد: خرمشهر را کیمیا آزاد کرد...
��


مسلسل وار ... گاهی!

یه مدل عجیبی دارم که خودمم توش موندم!!

( البته من مدلای عجیب زیاد دارم!! این یکیشونه!! )

بعضی وقتا چند ماه میگذره و هیشکی یه زنگ نمیزنه بگه خونه شما دختر دم بخت داره عایا؟؟؟!!!!

یه موقع هم میشه یهو چندتا چندتا با هم!!!!

و نمیدونم چرا این ترس لامصب من نمیریزه از این جریان خواستگاری!!!

یعنی تا هزار سال دیگه هم که بگذره (البته اگه تا اون سن هنوز خواستگار داشته باشم!!!) باز من دست و پام میلرزه، هول میشم و حرف زدن یادم میره، دهنم خشک میشه و مهمتر از همه، همچنان با معضل "نمیدونم چی بپوشم" مواجهم!!!!!

یکیشون قراره یکشنبه بیاد!! ( اصولا باید پنجشنبه ای جمعه ای چیزی بیان، ولی خوب حتما خیلی خارجکی هستن!!!)

اون یکی هم به یه واسطه گفته قصد دارن تو هفته دیگه خانومونه* بیان...

و من مسترسم!!!!!! 


* خانومونه حالتیست که مادر و خواهر آقای داماد اول میان برای آشنایی و این صوبتا!



خوشبختی شاید همین باشه!

نمیدونی چقد کیف داره که همون لباسی که پشت ویترین بهت چشمک زده،

همون که حس میکنی چند ماهه دنبالش میگشتی،

همون که وقتی دیدیش چشات برق زده و با خودت گفتی "همینه"

همون رنگی که تو دلت میخواد و دقیقا سایز خودت...

دونه آخرش باشه و به نصف قیمت بخریش :)

و تااااازه

لباسه رو هم از تن مانکن در بیارن :))))))

خیلی کیف میده! ^_^



ترفند گندمی

یه مدت تو یه شرکتی کار میکردم...

کار که نه... جون میکندم!!!!!! :/

بعد سه چهار ماه دیدم عملا حقوقم از یه کارگر هم کمتره، دیگه تصمیم گرفتم بزنم بیرون...

رییس جان اصن فکرشم نمیکرد من قید کارو بزنم، بسکه مشتاق بودم اوایل...

ولی من خیلی شیک بهش گفتم بای بای!!!! :)

آقا ما دیدیم یه هفته گذشت خبری از حقوق ماه آخر نشد... پدر جان سر راه رفت شرکت رییس جان گفت میریزم...

یه ماه گذشت خبری نشد، زنگ زدم به رییس جان، باز گفت میریزم...

وقتی دو ماه شد و خبری نشد شعر زیر رو گذاشتم استاتوس واتس اپ:

" از تنگی چشم فیل معلومم شد

کآنان که غنی ترند محتاج ترند!"

یعنی فرداش حقوق تو حسابم بود!!!! :)))))



هنوز زنده ام!

وارد قتلگاه شدم !
از لحظه اول استرس داشتم!
اولش توی یه لیوان یه بار مصرف دهانشویه دادن بهم...
بعد نمیدونم با بتادین بود یا الکل، دور لبمو ضد عفونی کردن...
بعد یه پارچه سبز با یه دایره سوراخ وسطش انداختن رو صورتم!
وسایل سلاخی (!) رو گذاشتن زیر چونه م.
دکتر با پرستارا بالای سرم با هم میگفتن و میخندیدن و من تندتند زیر لب آیه الکرسی میخوندم...
5 تا آمپول بی حسی زدن! :(
بعدم کشتی جناب دکتر با لثه بنده شروع شد...
و باز حس لثه من برگشت و کلی درد کشیدم :(
اونقد از استرس انگشتامو محکم به هم فشار دادم که دکتر جان توصیه نمودن یکم ریلکس تر باشم!!!!
بعد از بیست دقیقه فشار روحی محض! دکتر جان نخ و سوزن دست گرفت و رفت تو کار خیاطی!!
آخرشم با یه چیزی شبیه آدامس لثه مو پانسمان کردن مثلا...
هفته دیگه هم باید برم بخیه بکشم...
بعدشم پُرش کنم...
بعدشم روکش...
و این داستان ادامه داره! :/

+ از دندوناتون مراقبت کنین!
+ چقد اینترنت خوب آنتن میداد اونجا!! ناپرهیزی کردم بدون داشتن طرح کانکت شدم و چند تا از کامنتای پست قبلو جواب دادم :)
+ مرسی روحیه دادین بهم... ولی درد داشت!!!!! :)
+ امروز یه هوایی بود تو شیراز... جای همه تون خالی!! این  عکسا رو هم خودم گرفتم:





مکن ای صبح طلوع!

فردا دوباره وقت دندون پزشکی دارم.

این بار احتمالا جراحی لثه :(

تجربه این یکی رو نداشتم تا حالا...

و همچنان میترسم!!!

دعا کنید زنده بمونم!!! :/



قرارداد کرسنت

خیــــــــــــلی دلم میخواد از کنار مسائل سیاسی با چشمای بسته عبورکنم ... ولی نمیشه گاهی!!!!

بعضی از این مسائل کفشای میخ دار میپوشن و رو مغز آدم پیاده روی میکنن متاسفانه!!!!!

مث قضیه قرارداد کرسنت... ( آیکون اخم عمیــــــق )


+ خلاصه ش اینه که ده سال پیش یه قرارداد گازی بسته شده با امارات که قراره ایران تا 25 سال گازو به قیمت همون زمان به امارات بفروشه. یعنی در حال حاضر 17 دلار در حالی که قیمتش بیشتر از 100 دلاره!!!

+ خیانت که شاخ و دم نداره!!!!



در فضای مجازی تعهد اخلاقی را رعایت کنید!

همه اونایی که گفتن آمپول بی حسی درد نداره زنگ آخر دم در وایسن کارشون دارم!!! :/

+ خیلیم درد داشت!!! :(


+ تو نوبت دندون پزشکی که نشسته بودیم یه آقایی مخ آبجی کوچیکه رو گرفت بود به کار!!! یعنی فقط یه جمله شو میگم بقیه شو دیگه خودتون تا آخر برید...:

" بعضیا تو فضای مجازی تعهد اخلاقی رو رعایت نمیکنن!" :/

در جواب آبجی کوچیکه که گفته بود دوستاش تو واتس آپ عکس جن دیدن!!!!



دندونام :(

پنجشنبه باید برم دندون پزشکی :(

خیلی بدم میاد از دندون پزشکی!!

نه خوب ... غریبه که نیستین... میترسم! :/

مخصوصا از وقتی فهمیدم اسم اون چیزی که دندونا رو باهاش میتراشن فرِزِ!!!!

البته قبول دارم سنگ فرز با اون فرز خیلی فرق داره هاااا...

ولی خوب حس بدی دارم بهش!!!

یعنی اینجوری که من از دندونام مراقبت میکنم اگه از کاکتوس مراقبت میکردم هلو میداد!!!!

چرا خراب شده خوب؟؟!!! :((



رسانه متخصصان و اهل قلم

شمام وقتی میخواین وارد بیان بشین از دیدن " متخصصان و اهل قلم " ذوق مرگ میشین یا این  از ویژگی های خیلی منحصر به فرد خودمه فقط؟؟!!!! :)


+ هدرمو دیدین؟؟ :)) عکسش کار خودمه... و به لطف محبت جناب پلاک هفت رفته اون بالا :)



به یک داماد نیازمندیم

دختر عموم که معرف حضورتون هست... تعریف میکرد وقتی چهار - پنج ساله بوده یه ماهی گلی داشته، بعد هی این ماهی فلک زده رو میگرفته مینداخته رو زمین بعد برمیگردونده توی آب! چون از اون تکون خوردنای ماهیه خوشش میومده!!!! (ما به این تکون خوردنه میگیم پل پل کردن! هر چی فکر کردم واژه معادلش به ذهنم نرسید!! )

خلاصه به یه جایی میرسه که دیگه ماهیه تکون نمیخوره ... یه چیزی تو مایه های امید داشتن به نجات و اینا... دخترعموی عزیز منم برمیداره با قیچی ماهیه رو نصف میکنه که باز اون حالت تکون خوردنه رو ببینه!!!! O_o

بعدم ماهیه رو به چهار قسمت تقسیم میکنه و بعد سعی میکنه با خمیر بازی بچسبونتشون به هم!!! فک کرده حضرت ابراهیمه بچم!!!!!

+ میخوایم شوهرش بدیم!!! خواستگار داوطلب پذیرفته میشود!! :)

+ بلد بودن رقص بندری با توان انجام این رقص در طولانی مدت از ویژگی های مورد نیاز داماد داوطلب میباشد!!! در غیر این صورت تبعات آن بر عهده خود ایشان است!!! :))



نامه سر گشاده

دوست عزیزی که گاهی میای دیسلایک میزنی میری

سلام!

خواستم بهت بگم عزیزم (!) حداقل رو پستایی که من عقیده ای بیان میکنم... یه حرف لایک دار و دیسلایک دار میزنم بیا دیسلایک بزن!!!! بعضی چیزا اصن دیسلایک نداره به جون تو!!!!
توجه مینمویی؟؟؟؟!!!!


دوستدار شما (!)
گندم


:/



دیگه به چشمامم اعتماد ندارم!

آدم به بی بی سی اعتماد کنه به این جغله بچه ها اعتماد نکنه!!!!

بعد اون رفتار خنگولانم که بلاگو به دختر عموم معرفی کردم و آزادی بیانو از خودم سلب کردم (!!!) زنعموم ازم پرسید "به نظرت براش گوشی بخریم؟" منم گفتم "نه! همینم که داره ازش بگیرین!!!"

عه خوب سوال کرد ازم منم نظرمو گفتم! حالا دختر عموم برگشته جلو مامانم میگه " خوبه منم بگم تو وبلاگ داری معتادم هستی؟!!! "

الان دیگه چجوری میخواستی بگی؟!!!

خوب بیا تو روزنامه همشهری بخش ورزشی هم به چاپ برسون!!!!

اعتماد نکنید به این جوجه ها!!!!!



وقتی یه خودی هم میخواد خاطره تُ کپی کنه!

معلم آبجی کوچیکه تکلیف داده بهشون که یه خاطره بنویس که صبرتو نشون بده. و از اونجایی که صبر کلا یه کلمه تعریف نشده ست براش برگشته میگه من و تو که شکل همیم، خاطره صبر خودتو بگو تا من بنویسم!! :/


خواهر بودن :)

هی همه میرن مکالمه شونو با داداششون میذارن!!!!
خودمم مکالمه دارم اصن!!!
چی فک کردین؟!!!

مکالمه من و آقای برادر:
- عمرا اگه من بذارم تو زن بگیری!!!
+ عه چرا خوب؟!!!!
- یه عمر با عزت زندگی کردم! حالا تو بری زن بگیری بعدشم بچه دار شی که من عمه شم؟؟؟!!!!
+ :/
- نمیذارم!!!!

:))))
یه همچین خواهر فداکاری هستم!!



وقتی بد شانسی میاری همش

یه وقتایی یه کارایی هست که  خودت نمیتونی انجام بدی... حالا به هر دلیلی...

بعد اون کارو میسپری به یه آدم قابل اعتماد...

یه دوست...

بعد هر چقدر منتظر میمونی خودش خبری بهت نمیده!

نمیگه چی شد، چی نشد!!

دوست نداری هی خودت زنگ بزنی که فک کنه ازش طلبکاری!!!

بعد از شانس خوبت بنده خدا میگرنش عود میکنه...

تا سه چهار روز هر روز زنگ میزنی و حالشو میپرسی و هیچ حرفی از اون کار نمیزنی...

که بهش ثابت کنی اگه زنگ میزنی به خاطر خودشه نه خودت!

یکی دو روزه حالش خوب شده، اما باز تو فقط پشت تلفن حالشو میپرسی و قطع میکنی تا همچنان فرصت طلب به نظر نیای!

تا میای خودتو آماده کنی بپرسی متوجه میشی همسرش داره میره کربلا...

فقط زنگ میزنی و التماس دعا میگی  و میپرسی کاری هست براتون انجام بدم؟ بازم حرفی از اون کار نمیزنی...

بعد چند روزم دوباره زنگ میزنی و احوال میپرسی و میگی اگه کم و کسری داشتین حتما خبر بدین... و بازم بی هیچ حرفی قطع میکنی...

و همچنان مث همون حیوون بی آزار توی گل موندی و نمیدونی باید چیکار کنی!!!!


+ چیکار کنم؟؟؟!!!!!! چرا اینا کاراشون تموم نمیشه؟!!!



وقتی یهو با واقعیت مواجه میشی

امروز صبح که بلاگ برای مدتی قطع شد،

فهمیدم که چقدررررر معتادم!!!!! :)

خدا نصیبتون نکنه!!


+ اینقدر مالکیت معنوی رو چک کردم و با خودم گفتم چطور متن آبجی کوچیکه رو کپی کردن متنای منو نه؟!! مگه به درد نمیخوره و اینا؟!!! که بالاخره یکی پیدا شد متنای منم کپی کرد!!!! :))) اینقدر خوب مینویسم منم :))))))))

البته ناراحت شدمااا، ولی خوب نشد پیداش کنم! از همین تریبون بهش اعلام میکنم که حرفای خوبی بهش نزدم!!!! :))


+ این متن درمورد همین مسائله، خوشکل نوشته... بخونید. :)



آبیاری گیاهان زیردریایی؟!! :/

داییم تازه نامزد کرده بود که مادر نامزدش کل خانواده ما رو برای ناهار دعوت کرد.

وسطای مهمونی دایی به دختر اون یکی داییم که اون موقع فک کنم سه چهار سالش بود گفت برو به زنعمو بگو دوست دارم!

دختر دایی رفت وایساد جلو زنداییم و گفت:

- زنعمو... عمو میگه دوست داره!!!! :)


+ این دختربچه خیلی باهوش الان دوم دبیرستانه،تجربی میخونه... میگه من حوصله ندارم پشت کنکور بمونم، هر چی شد میزنم... حتی آبیاری گیاهان زیر دریایی :/



ب ز

میگه ب ز ( همون بابک زنجانی خودمون :/ ) این همه تف از کجا آورده 22 میلیارد یورو رو شمرده؟!!!!

سواله خوب... پیش اومده براش!!!


+ بعد یوروها هر کدوم چندی بودن؟ چک پول و اینام دارن؟؟!!!

++ سخته ها ... بنده خدا!!!!

+++ اینقد بدم میاد از پستای سیاسی!!!! :/



دهه به دهه

پدرم دهه چهلیه...

مادرم دهه پنجاه...

من دهه شصتیم...

برادرم دهه هفتادی...

خواهر کوچیکه دهه هشتادی!!!!


یه همچین خانواده دهه به دهه ای هستیم ما :)



من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan