در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

137

آخر هفته اسباب کشی داریم... حس خوبی ندارم! این خونه رو دوس داشتم :(

اونقدر که معلوم نبود کی قراره بریم بعضی از وسایل رو بیشتر از یه ماهه که جمع کردیم و من دارم فک میکنم که چقدر بهتر بود اگه همچین وسایلی رو اصلا نداشتیم!!! اما میدونم که شهامت دور ریختنشونو ندارم و بازم باید یه حجم زیادی از فضای خونه رو با وسایلی که میشه ماهها بدون اونا زندگی کرد، پرکنیم!!



مشکل کجاست؟!!

یه زمانی منجمای ایرانی، از روی ستاره ها تولد حضرت عیسی رو پیش بینی کردن و حتی برای دیدنش رفتن اورشلیم...
حالا بعد 2000 سال حتی توانایی پیش بینی عید فطرو ندارن!
مشکل از منجماس یا...
روزه تو عید فطر حرومه...کی میدونه تا حالا چند تا عید فطر روزه بودیم!


135

1. دلم واسه سعید معروفِ بی ریش تنگ شده!!!!!!


2. یه جوری تو سریال برادر همه عاشقن، که احساس سیب زمینی بودن میکنم! :/


3. به خاطر عشق وافر آبجی کوچیکه به "ارشا اقدسی"! مجبور شدیم بشینیم فیلم شهر موشها 2 رو ببینیم!!! میگفتن بده، ولی به نظر من خوب بود. مخصوصا بچه کپل! :)



134

در راستای پست جزوه از وبلاگ آقا گل، یه خاطره ای یادم اومد...


ترم یک بودیم... تو دانشگاه ما به ترم یکیا میگفتن بوقی!!!

یه درسی داشتیم که دو تا سکشن داشت، جلسه قبل از میان ترم استاد گفت جزوه اون یکی سکشن رو هم بخونید شاید اونجا یه چیزایی گفته باشم که اینجا یادم رفته باشه...

از اون سکشن من فقط سه چهار تا از پسرا رو میشناختم، که از قضا یکی از همونا اومد به من گفت که جزوه تو بده و اینا... منم جزوه رو دادم و گفتم شما هم جزوه تونو بدین. گفت حالا همراهم نیست، میارم براتون.

خلاصه اونا جزوه منو کپی گرفتن و یه کپی هم از یه جزوه که توی یه سررسید نوشته شده بود واسه من آوردن.

شب توی خوابگاه با بچه ها نشستیم جزوه رو بخونیم... قیافه همه مون اینطوری بود: o_O

واقعا تلاش همگانی میخواست فهمیدن جزوهه!!! خطش خوب بود.... ولی خیییلی بی سواد بود طرف!!

"در سموم کشاورزی" رو نوشته بود "درس عمومی کشاورزی" !!!!

"تعرق" رو نوشته بود " تارق"!!!

و یه عالمه غلط دیگه!!

خلاصه هر کی هر غلطی پیدا میکرد زیرش خط میکشید و درستشو بالاش مینوشت و زیر هر صفحه هم "فرزندم دقت کن" و این جور چیزا...

فرداش، بعد یکی از کلاسا، یکی از پسرای سکشن خودمون اومد گفت خانم فلانی، جزوه اون سکشنو بدید ما هم کپی بگیریم، توی سررسید بوده دوباره کپی گرفتنش سخته!

منم که قلب رئوفم تپندهههههه دست کردم تو کیفم جزوه رو درآوردم دادم دستش!!!!!

اصلا هم یادم نبود توش چیا نوشته بودیم!!!!!
:|


بعد امتحان همون پسری که جزوه رو داده بود اومد گفت اون جزوه من نبود مال دوستم بود!!! املاش ضعیفه ولی درسش خوبه!!!! :/


میشد بنویسه خاکستری مثلا!

آبجی کوچیکه تو بازی اسم فامیل، رنگ با خ نوشته خوکی!!!!!

میگه چطو فیلی داریم!!!! :/

دیگه تا آخر بازی ما با رنگهای جدیدی مث ماری، گاوی و.... آشنا شدیم!!!


نگا کرد دید همه جا تاریکه!

دیشب:

آبجی کوچیکه: منو هر طوری که شده واسه سحر بیدار کن آجی!!!


سحر:

- آجی پاشو!

- ساعت چنده!

- نمیدونم!!!

- میخوای منو نصف شب پاشونی؟!!!

:|


131

خدایا تو را در محبوب ترین چیزها نزدت که یگانه پرستی ست اطاعت نمودم
و تو را در مبغوض ترین چیزها که کفر است نافرمانی نکردم
پس آنچه از گناهان بین این دو است بر من بیامرز....
.....
بر محمد و خاندانش درود فرست
و برای من در کارم گشایش و راه نجاتی قرار ده
و از جهاتی که گمان میبرم یا گمان نمیبرم مرا روزی ده
همانا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی میدهی


بخشی از دعای سریع الاجابه



من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan