در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

استندآپ تراژدی!


یعنی این کاریکاتور تا حالا 60 میلیون کشته داده!!! :)))))))))))

خیلی باحال کشیده!!!! 

میز خندوانه رو!!! :)))))

قیافه ملت پشت سرشو!!!!




#ماهنامه_خط_خطی

#کیارش_زندی



این یه مطلب تلگرامیه! قشنگ بود کپی کردمش! :))

هر سال تابستان، یک کارتون جدید هالیوودی بروی پرده می‌آید. کارتونی جذاب و پرمعنا، که قهرمان داستانش یک دختر جوان یا نوجوان است. این موضوع را من سه سال پیش متوجه شدم. وقتی که با دخترم کارتون frozen را دیدیم، کارتونی که با ازدواج پایان نمی‌یافت!!!
و سال قبل کارتون brave...
و سال قبل کارتون هیولا در پاریس...
اول با خودم فکر کردم شاید این یک نقشه‌ی استعمارگرایانه است!!!
باور کنید به این موضوع خیلی فکر کردم...
... اما بعد متوجه شدم که بزرگترین نمایش و فروش این کارتونها در خود امریکاست، پس ربطی به استعمار فرهنگی جهان سوم ندارد!!!
بالاخره به این نتیجه رسیدم که شاید آنها به این نتیجه رسیده‌اند که زنهای قوی، نرمال و با اعتماد بنفس، تضمین یک جامعه‌ی سالم، نرمال و پیشرو است، و اگر زنها تحقیر شوند، کار آن جامعه ساخته است.
چند ماه بعد نوشته‌ای از خانم «تهمینه میلانی» دیدم که اعتراض کرده بود به جوکهایی که راجع به شعور خانمها ، رانندگی آنها و قدرت تجزیه و تحلیلشان ساخته می‌شود و همین موضوعی را که من به آن فکر می‌کردم با تاکید عنوان کرده بود.
.
در کارتونهای هالیوودی، یک دختر جوان، نوجوان یا کودک، یک رسم بزرگ را تغییر می‌دهد:
یک سنت بزرگ را می‌شکند (brave )
مانع یک جنگ می‌شود (پوکاهانتس)
کشورش را در یک جنگ به پیروزی می‌رساند (مولان )
و الی آخر...
کارتونی را امسال دیدم به نام outside home، دختری سیاهپوست و مهاجر، با نمره‌ی هندسه‌ی بیست، که کره‌ی زمین را نجات می‌دهد.
.
جامعه‌ای که زنها در آن محترم و گرامی نگه داشته شوند، نجات پیدا می کند؛ نه فقط به خاطر نسلی که این دختران در آینده تربیت می‌کنند، بلکه بخاطر اثر غیر قابل انکاری که این زنان بر روی مردانشان می‌گذارند.
و جامعه‌ای که زن مجرد، ترشیده است یا مطلقه، و زن متأهل ضعیفه است و ... در بهترین حالت، رانندگی‌اش، هوش ریاضی یا کامپیوترش کم و خنده دار است، تکلیف آینده‌اش چه خواهد شد؟ به مردها به غلط تلقین شده که هر چه زنها بیشتر تحقیر شوند، مردها خوشبخت تر و مقتدرترند، اما این بازی اندوهبار، بازی‌ایست که هم زنان در آن بازنده‌اند و هم مردان و از همه مهمتر، جامعه و آینده‌ی آن... و برنده؟ عقب ماندگی جامعه...
.
"برای ایران، فردایی را آرزو می‌کنم که در آن همه محترم و بزرگ شمرده شوند...
چه زن...
چه مرد..."




وطنم! دست کدام نامرد شکوهت را به آتش کشید؟!

تخت جمشید


آبجی کوچیه در تخت جمشید

وقتی آبجی کوچیکه گفت تو عمرم تخت جمشید نرفتم شاخ در آوردم!!!!! اصلا فک نمیکردم از آخرین باری که رفتیم تخت جمشید بیشتر از ده سال میگذره!!!! انگار همین دیروز بود!!!!! :/ زمان خیلی عجله داره انگار!!!!!!

تا حالا فک کردین این یادگاری نویسی روی آثار تاریخی از کجا میاد؟!!! اینکه بعضیا خیلی بی شعورن که به جای خود... ولی از کی یاد گرفتن؟!! یه نگا به این عکسا بندازین!



به تاریخاشون دقت کنین!!!! اینا خودشون به زودی ارزش تاریخی پیدا میکنن!! :/




این یکی که خودش یه کتیبه جدید ارائه داده!!!!! فقط من موندم چجوری روی سنگ به این تمیزی حکاکی کرده طرف؟!!!

+ این روزا تخت جمشید پرررر از خارجیه!!! یعنی یه جوری زیادن که حس میکنی خودت رفتی خارج!!!!!!!

__________________________________________________________________________________________________________

یه عکس هم از پاسارگاد بذارم براتون!!!!! :)
به قول آبجی کوچیکه عکس از قبر کوروش کویر!!!!! :)))
میگفت چون تو کویر بوده بهش میگفتن کوروش کویر؟!! :))

آبجی کوچیکه + پاسارگاد

دستش یه ذره باید جلوتر و بالاتر میبود!!!! تقصیر من بود!!!! ولی خب آفتاب شدید بود زیاد مشخص نبود چی به چیه!!!

____________________________________________________________________________________________________________-

اینم مسیر بین قبر کوروش تا به قول آبجی کوچیکه چندتا ستون نصفه!!! :))
میگفت اگه این مسیرو برگردم لاغر میشم دیگه!!!
مجبورمون کردن برگشتنی سوار ماشین برقی بشیم!



+ عنوان اصلا به گروه خونی من نمیخوره! نه؟!! :))))



مالیخولیا نویسی!

تقریبا میشه گفت منم درگیر "خب بنویسم که چی بشه" شدم...

فکر اینکه بنویسی و بعد یه عده بخونن و بگن "خب که چی" خیلی وقته تو سرم چرخ میخوره.

وقتی هم درگیر این جور فکرا باشی حتی دو کلمه حرف حساب هم به ذهنت نمیرسه محض خالی نبودن عریضه!!

این روزا خیلی پیش اومد از خودم بپرسم که یعنی فلانی هم حال منو داشت که بست و رفت؟!

که اگه منم مث بعضیا بودم الان باید وبلاگمو تخته میکردم؟!!

این مدت دوس نداشتم بیام وبلاگ!!

نه پنلمو باز کنم... نه وب بخونم و نه هیچی...

ولی فکر حذف نبودم... چون حذف کننده‌ها رو نمیدوسم اصلا!! :/


این روزا خبری هم نبود در واقع...

جز اینکه یه نیمچه بنایی داشتیم دوباره...

اونی که خونمونو تعمیر کرده بود، همون که قبلا ازش نوشته بودم، تیر رو انداخته بود رو دیوار... ستون نزده بود!!

هی ملت اومدن و رفتن و گفتن مگه گندم نمیدونست که باید ستون بزنین؟!! و گندم همه‌ی "مگه کسی هم از گندم نظر خواست"هاشو ریخت تو دلش!!

گاهی فک میکنم اگه آقای پدر یه کوچولو میتونست به من اعتماد کنه احتمالا دنیا رو فتح میکردم!!


یه خبری هم پخش شده که نمیدونم واقعیه یا شایعه‌ست...

که میانگین آی‌کیوِ ایرانیا از ۱۰۰ به ۸۵ رسیده، چین و ژاپن ۹۰ و ۹۵ هستن و آمریکا و اروپا ۱۰۰!!! یه کشوری هم ۱۰۳ بود که یادم نیست کجا بود... ایرلند یا یه همچین اسمی...

دیگه نمیتونیم ادعای صدر نشینی کنیم انگار!!

زیادم دور از ذهن نمیتونه باشه... با اون فوج فوج فرار مغزهامون که واسه هیشکی هم مهم نبود!!!

به هر حال زیاد مطمئن نیستم راسته یا نه!!



220

یکی از عروسکای چندش خندوانه: آی کیوی من زیر ۲ ئه!
پیمان معادی: تو بعدا یه کاره ای میشی!
:)))



من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan