در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

۳۱۲. شرلوک هولمز طور!

پسر یکی از اقوام، با دختر هم‌کلاسیش ازدواج کرده بود. دختره یه بار واسم تعریف کرد که چجوری تحقیق کرده بودن و حتی باباش سابقه پدرشوهرشو توی بیمه هم درآورده بوده که ببینه آدم خوش حسابی هست یا نه و...
خلاصه قرار شد ما هم بریم تحقیقات درمورد جو...
شهر محل زندگی جو اینا دو ساعت تا شیراز فاصله داشت. و خب تا قبل از اینکه بیام "ته دنیا" اونجا "دور" حساب میشد! :))
نشستیم گفتیم خب، ماه رمضونه و اگه از صبح بخوایم بریم اونجا روزه‌هامون خراب میشه، بعد از ظهرم که انصافا جون نمیمونه واسه آدم ... پس تحقیقات موکول شد به بعد ماه رمضون.
بعد جو هر روز زنگ میزد که "رفتین تحقیق؟؟؟" منم میگفتم "بعد ماه رمضون" و این مکالمه کل ماه رمضون، یه روز در میون تکرار میشد! ( چون جو اون موقع دریا بود و یه روز در میون میتونست تماس بگیره)
آقا ماه رمضون تموم شد و باز ما نشستیم گفتیم خب! جو اینا همشهری پدرزن عموی شماره ۲ هستن! و عموی شماره ۲ خیابونای اون شهرو خوب میشناسه. پس با عموی شماره ۲ بریم تحقیق!
 حالا عموی شماره ۲ یا سر کار بود یا ماموریت.
آقا خلاصه کنم یه کم!! تا ما رفتیم تحقیق خیلی طول کشید! جو هم همش حرص میخورد!
خلاصه که ما دو تا خونواده، به صرف پیکنیک و تحقیق، رفتیم شهر جو اینا!! :)
خلاصه رسیدیم و بند و بساط پیکنیکو پهن کردیم و بابا و عموی شماره ۲ و آقای برادر رفتن تحقیقات...
بعد یکی دو ساعت دیدیم در حال غش‌غش خنده دارن میان!!
حالا داستان چی بوده؟؟ ...
آقا اینا با کلی مکافات کوچه جو اینا رو پیدا میکنن، چون عموجان فقط سمتای خونه پدرزنش‌اینا رو بلد بوده! بعد میبینن یه خانومه داره میاد سمتشون. آقای پدر الکی میگه "این مادرشه!" عموی شماره ۲ باور میکنه. تا خانومه میرسه شروع میکنه احوال‌پرسی!! بعد خانومه هم از اون طرف شروع میکنه احوال‌پرسی!!! بعد آقای پدر که خیلی O_O بوده یهو میگه "عه حاج خانوم شمایید؟!!!!!!" بعد عمو O_o میشه و میگه مگه خودت نگفتی ایشون مادرشه؟!!!! و آقای پدر میگه من شوخی کردم!! :/
بعد برگشتن به مامان جو گفتن خب دیگه شما برید خونه! تا ما تحقیق کنیم!!!
هیچی دیگه، جونم براتون بگه که عصرشم پاشدیم دسته جمعی رفتیم خونه جو اینا!!!
و به قول معروف، نه چک زدن نه چونه عروس اومد تو خونه!


+ یه چند تا خاطره ننوشته هست، که یواش یواش میخوام بنویسمشون. :)
علیرضا آهنی
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۳:۱۴
عنوان با متن خیلی مرتبط بود

پاسخ :

:) ممنون
محسن رحمانی
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۳:۱۷
خیلی هم عالی .
از آبجی کوچیکه همبنویسید.

پاسخ :

با آبجی کوچیکه ۱۴۰۰ کیلومتر فاصله دارم!!
دیگه هر روز جلو چشمم نیست که بتونم زیاد ازش بنویسم
علیرضا آهنی
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۳:۲۶
مستر جو ، جز نیرو دریایی هستن ؟

پاسخ :

اوهوم
محسن رحمانی
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۳:۲۶
خوب از خاطرات قدیمی نگفته بنویسید یا از اهالی خونه بپرسید :دی

پاسخ :

اگه یادم اومد باشه.

آقاگل ‌‌
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۳:۳۶
حالا من به خاطر کوچیکتر بودن نمی‌خوام بگم بیش از شلوک هولمز شبیه کدوم شخصیت‌های تلوزیونی بود. :))
.
هزاروچهارصد کیلومتر اونورتر هوا خوبه؟ خوش می‌گذره گندوم؟

پاسخ :

خخخخخ
تازه جمعه هم رفتیم که همه جا تعطیل بود :دی


خوبه... البته من که زیاد بیرون نمیرم.
خوبه همه چی. خدا رو شکر.
یه کم دلتنگی زیاده
ح. شریفی
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۴:۳۳
تازه متوجه شدم شرلوک هلمز چرا بازنشسته شد :)
زندگی خوشی داشته باشید

پاسخ :

:)))))))
ممنون
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۵:۳۸
:-))))
تحقیق جامعی بود؛)

پاسخ :

اصلا نگم برات :)))

البته بعدا یواش یواش کامل شد ^__^
مرتضا دِ
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۶:۴۴
خب دیگه شما برید خونه! تا ما تحقیق کنیم!!!

🙃 🤒😎 😏

پاسخ :

😆😆
آوو کادو
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۶:۴۶
تحقیقتون خیلی شیرازی طور بوده !
:-))

پاسخ :

سوژه شدیم اصلا :))))
هوپ ...
۲۴ تیر ۹۷ , ۱۶:۴۹
شیفته ی شرلوک هولمز واریتون شدم شدید :-))

پاسخ :

😅😅😅😅
خیلی خندیدیم ولی :)))
بهارنارنج :)
۲۴ تیر ۹۷ , ۲۲:۲۵
یعنی خدا قوت واقعا:|||
:))

پاسخ :

یه همچین خفن‌هایی هستیم ما! :)))))
Haa Med
۲۴ تیر ۹۷ , ۲۳:۴۸
چه جالب بوده.

پاسخ :

:)
آسـوکـآ آآ
۲۵ تیر ۹۷ , ۰۳:۲۳
یعنی کامل تر از این نمیشد تحقیق کرد :-D

پاسخ :

چند روز بعدش باز تحقیقات انجام دادیماااا ...
ولی خب اون روز در همین حد بود :))
محبوبه شب
۲۵ تیر ۹۷ , ۱۵:۱۹
چقدر تحقیق کردن سخته اونم اگه واسه شهر دیگه باشه.. دیگه واویلا :|

پاسخ :

آره واقعا ... خیلی سخته
آخرشم باز آدم نگرانه هنوز
ترنم بهار
۲۶ تیر ۹۷ , ۱۷:۳۱
عی وااایِ من =)))))))))))

پاسخ :

:)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan