در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

۴۲۸.

در واقع من دلم میخواست از اونایی باشم که وقتی نگرانن، ناراحتن یا عصبی‌ان هیچی از گلوشون پایین نمیره! ولی متاسفانه دقیقا از اونایی هستم که وقتی نگرانن، ناراحتن یا عصبی‌ان همش دلشون میخواد یه چیزی بخورن. یه صدایی هم ته ذهنشون میگه گور بابای رژیم و چاقی! :/

همسر میگه یه روزی تو آینده برمیگردی و این روزا رو نگا میکنی و میبینی همه‌چی ساده‌تر از چیزی که فکر میکردی حل شده...

اون روزی که شروع کردیم میدونستیم قرار نیست آسون باشه... الانم قرار نیست جا بزنم... فقط گاهی خسته میشم... گاهی دلم سنگین میشه... گاهی...

شارمین امیریان
۰۸ خرداد ۹۸ , ۲۳:۳۴
سلام.


اگه من می دونستم آقایون این همه بی خیالی و ساده گیری رو از کجا میارن🤔


ولی تهش اتفاقهای خوبی می افته گندم جان. اینجا کلی دعای خیر پشت سرته.

پاسخ :

وای اونقد ریلکسه که پیشش احساس غیر طبیعی بودن میکنم! :)))

فدای شما بشم من :**
لوسی می
۰۸ خرداد ۹۸ , ۲۳:۳۸
حرف همسرت خعلی درسته و بااارهاااا تجربه شده.:)
تا موفقیت راهی نیست :)

پاسخ :

میدونم... ولی بازم تحملش سخته خب! :)
ان‌شاءالله
مستر جو
۰۸ خرداد ۹۸ , ۲۳:۳۹
آقایون حاصل سالها تجربه رو در قالب یه جمله بیان میکنن:))

پاسخ :

چه عجب منت گذاشتی واسه من کامنت دادی همسر! ^__^
بهــ ــار..
۰۸ خرداد ۹۸ , ۲۳:۵۱
گندم من خیلی دنبال میکنم نوشته های اخیرت رو، دوست دارم بدونم ته این صبوری ها خدا چجوری میخواد به بهترین نحو درستش کنه.
یادمه چندین سال پیش اوایل وب نویسی من، حدود سال ۹۵ یه پست گذاشتی تحت عنوان اینکه کار خوبه خدا درست کنه!
ممکنه قصه‌ش درست یادم نباشه. اگه یادت رفته سرچ کن یادت بیاد.
بسپر دست خودش بابا!
یه چیز دیگه هم می‌خواستم بگم، در مورد قانون مورفی حتما بخون. مصداقشو شاید زیاد دیده باشی. من شخصا یه دورانی از تحصیلم خیلی به فکر تراز بودم. تو قلمچی. فکر میکردم هر کسی هفت هزار نشه پزشکی نمیاره!
پیشرفت میکردم، افت داشتم ولی در کل روندم ثابت بود. از وقتی گفتم "به جهنم، عصن نمی‌خوام دیگه" پشت هم هفت هزار می‌شم.
رها کن، این‌قدر دغدغه‌شو نداشته‌باش عزیزجانم.
پدرم همیشه میگه دنیای خدا، مثل یه باغ خیلیییی بزرگه، پر از میوه!
تو آزادی بری همشو بگردی هرچقدر دلت می‌خواد میوه بخوری، یه سریا رو حتما باید خورد تا پیشرفت کرد. یه‌سریا سم داره، یه‌سری ممنوعه باید خوددار باشی.
میری فقط سیب و گلابی میخوری. نهایتا هم تموم میشه و دو تا صندوق سیب و گلابی با خودت میاری بیرون. بعد که برگشتی خدا میگه خب عزیزم خوش اومدی! ددابظ!
بعد تو میگی عه؟ من موز میخواستم!!!
خدا به اینکه تو دوست داری چی بشه نگاه نمیکنه گندم جانم. اگه الان فقط سیب دستت باشه، فقط دنبال گلابی باشی، در نهایت چیزی رو خواهی داشت که همه‌ی تمرکزت روش بوده!
به اینکه خسته میشی، به اینکه دلت به تنگ میاد، فکر نکن. شاید اینکه الان یه خانم خوشحال و راحت باشی و از این پیکنیک بری اون پیکنیک، شاید "لذت آنی" داشته باشه، ولی اینکه با همه‌ی وجود ایستادگی و ممارست داشته‌باشی، می‌ارزه به اینکه وقتی کارگاهت درست شدی بگی I did it.
امیدوارم پرحرفی مضری نکرده باشم!

پاسخ :

خیلی خوب بود بهار :**
خیلی باهات موافقم...
فقط گاهی یهو دلم میخواد نق بزنم!! :)
آره راست میگی... کار خوبه خدا درست کنه :*
بهــ ــار..
۰۸ خرداد ۹۸ , ۲۳:۵۴
اینم ببین. من خیلی با آخوندا ارتباط برقرار نمی‌کنم راستش. ولی حرف درستی می‌زنه.


https://www.instagram.com/p/BvZaE82gcfV/

پاسخ :

دستت درد نکنه. تاثیر گذار بود :*
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۹ خرداد ۹۸ , ۰۰:۱۷
منم فقط می‌خورم-_-

پاسخ :

تازه از ظرفیت محدود معده‌مم ناراحت میشم! دلم میخواست جا داشتم بیشتر میخوردم باز! :))
🦉 شباهنگ
۰۹ خرداد ۹۸ , ۰۱:۱۲
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

پاسخ :

واقعا به خون جگر شود... :)
نیــ روانا
۰۹ خرداد ۹۸ , ۰۲:۲۵
همه چیز یک طرف
جوابت به کامنت حورا یک طرف :)))

پاسخ :

اوضاع داریم به خدا! :)))
بهارنارنج :)
۰۹ خرداد ۹۸ , ۰۴:۰۳
بیا بغلمم

پاسخ :

آغوش بگشا ^__^
محبوبه شب
۰۹ خرداد ۹۸ , ۰۴:۲۱
@بهار
چقدر حرفات خوب بود و چقدر کلام پدرت به مذاقم شیرین اومد
دست گلت مرسی :*

@گندمی
بخور عزیزجان
بخور
کیه که جلوتو بگیره : ))))

پاسخ :

چاق میشم خب! :)))
صخره نورد
۰۹ خرداد ۹۸ , ۱۶:۲۹
آقایون که کلا تو دنیا ریلکسن, همه استرس و نگرانیا رو خدا تو دل ماها کاشته ;)
ان شالله درست میشه, خسته نشید :)

پاسخ :

وااای واقعا! :))))
ممنون :*
آبان ...
۱۰ خرداد ۹۸ , ۱۸:۴۱
به نظرم عجله نکن ..
یکم تو این مسئله عجول شدی گندم .
زمان بده و بیشتر همه چی بررسی کن تمرکز و نزار روی مکان ...

پاسخ :

یه ماهه دارم تو یه محیط کوچیک دنبال جا میگردم! یه ماااااه! دیگه هر کی باشه خسته میشه! :(

میدونی، همه‌چی وابسته به همین مکانه. تمام این ماه تقریبا ما دست رو دست گذاشتیم و منتظریم! یعنی یه کارایی هم میکنیمااا ولی معلوم نیست در جهت هدفه یا نه! یعنی تا تست نشه معلوم نمیشه. و اینکه دلم پر از شوقه برا شروع. و بازم اینکه همه‌چی خیلی عجیبه... یهو همه‌چی اوکی به نظر میرسه ولی یهو یه اتفاقی میوفته که انتظارشو نداریم و همه‌چی منتفی میشه باز! ایناس که خستم کرده.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan