در دیار نیلگون خواب

نام تو مرا همیشه مست میکند

۴۷۶. اجتماع دایناسوری!

۱. سه چهار سال پیش لافکادیو یه پستی نوشته بود درمورد یه آرمان‌شهر که همه شهرونداش بلاگر باشن... در جریان باشید فعلا دو تا از اون دایناسور جون سختا با هم همسایه شدن، تا ببینیم کی مدینه فاضله‌مون محقق میشه! :))) *


۲. اون شتره بود، تو سریال حضرت یوسف از دست صاحبش فرار کرده بود که حضرت یوسف بتونه حال خانواده‌شو از شتربانه بپرسه.... احساس میکنم شتر زندگی ما هم شاید به همین دلیل فرار کرده و همه این راه ما رو دنبال خودش دوونده دنبال یه ماموریت! شاید برای اینکه کمک کنیم یه زندگی از هم نپاشه... شاید بتونیم .... نمیدونم...


* خودم و بانوچه رو میگم! :)

شارمین امیریان
۲۴ مهر ۹۸ , ۲۳:۳۴
سلام.

۱. خوش به حال جفتتون. هم همسایه گندم بودن هیجان انگیزه هم همسایه بانوچه بودن😍

۲. چه تعبیر جالبی.

پاسخ :

سلام

۱. اوهوم... حس باحالیه :)
آوو کادو
۲۵ مهر ۹۸ , ۰۸:۲۰
1. چه جالب! :-)

پاسخ :

^__^
دُردانه ⠀
۲۵ مهر ۹۸ , ۰۸:۳۶
منم چند روز پیش رفته بودم دانشگاه چند تا بلاگر که تازه دانشجو شدن. کتاب قرار بود بدم بهشون. دادم نگهبانی بده که خودشونو نبینم. تو آرمان‌شهر من همۀ بلاگرا نقاب دارن :))) از این رعد و برقا رو صورتشونه

پاسخ :

وقتی اولین بلاگرو میبینی، وقتی اون همه صمیمیت رو با کسی که اولین باره داری میبینیش حس میکنی، اون‌وقت دلت میخواد همه بلاگرایی که میشناسی رو ببینی :)
فرشته ...
۲۵ مهر ۹۸ , ۱۰:۱۹
اعلام میکنم وقتی اون‌روز فهمیدم مهمون خونه‌ی ثریایی کلی حسودی و غبطه و این چیزها خوردم :))

پاسخ :

عزیزم :)
فاطمه :)
۲۵ مهر ۹۸ , ۱۴:۰۷
چه باحال :)
به سلامتی..چه همسایه خوبی دارین :)
چه همسایه خوبی دارن :))

+حتی اگه هر کدوم دیر پست گذاشتین میرین در میزنین همسااایه پست بذاار :)

پاسخ :

فک کن!!! هی بریم بگیم همسایه پست بذار! :))))
رهآ __
۲۵ مهر ۹۸ , ۱۶:۰۴
همسایه؟ چه جالب :) اتفاقی اینجوری شده؟

ولی من حس میکنم دیگه ادم راحت نیس برای نوشتن ...

پاسخ :

آره کاملا اتفاقی :)
خب من خیلی وقته دیگه چندان راحت نمینویسم :)
هوپ ...
۲۵ مهر ۹۸ , ۱۹:۵۷
چقدر خوبه که همسایه هم شدین. چقدر خوبه. منم دارم برنامه میریزم برای چندمین بار برم دو تا از دوستای وبلاگیم که چند ساله حقیقی شدن رو ببینم.

پاسخ :

خوش به حال اون چندتا دوستت :)
بیا منو هم ببین خب! منم گنا دارم
نرگس
۲۵ مهر ۹۸ , ۲۳:۲۶
آخی... چه خوب که با ثریا توی یه شهر و در همسایگی هم هستید
چقدر اون روز اون حرف زدن هامون چسبید گندم. مرسی که زنگ زدی و ببخشید که مجبور شدم قطع کنم

۲.الهی همیشه خیر و برکت باشید

پاسخ :

ها دلم برات تنگ شده بود کلی حرف زدیم :)
Anne Shirley
۲۶ مهر ۹۸ , ۱۷:۵۴
واهاهاهاهای چقده جذاب ^__^ من تا الان با دوتا بلاگر هم‌کلاسی بودم و با یکی هم هم‌سرویسی ^_^ خیلی باحاله :))

پاسخ :

اوهوم بامزه‌س ^__^
لافکادیو ‌‌
۲۶ مهر ۹۸ , ۲۰:۱۲
شروع خوبیه برای آرمان شهر :)

پاسخ :

:)
دو سه تا از پستات تبدیل به مرجع شدنا! الکی الکی ^__*
نرگس
۲۸ مهر ۹۸ , ۰۸:۳۹
از اینجا رفتم وبلاگ لافکادیو

وبلاگ ندارم فعلا ولی گاهی لازم دارم وبلاگ بخونم :)

چی داره این وبلاگ نویسی و وب گردی که ادم نمی تونه رها اش کنه؟ فکر کنم یکی یه گرد اعتیاد آور ریخته توش... ولی ما نمی بینیم... نمی دونیم... و ناخواسته معتاد شدیم

پاسخ :

به نظرم بعد حذف وبلاگ پنل همچنان قابل استفاده باشه... نیست؟؟
وبلاگ بزن دوباره :)
وبلاگ آشپزی بزن. آشپزی با حداقل امکانات! :/
نرگس
۲۸ مهر ۹۸ , ۲۲:۲۷
چنین امکانی که نیست..‌ هست؟؟
😂
اون رو فقط با تجربه می تونی بدست بیاری دختر گلم😁

پاسخ :

به نظرم هنوز میتونی پنلتو باز کنی و احتمالا وبلاگایی که دنبال میکنی هنوز قابل دیدن هستن.

دوست خوبی باش! :/
نرگس
۲۹ مهر ۹۸ , ۲۰:۲۰
پنل چی اخه؟ کلا وب رو حذف کردم‌..‌ 🤔

بیا در آغوشم 😂

پاسخ :

پنل بیان وابسته به وبلاگ نیست. در واقع قبلا که نبود... الانو نمیدونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من مست می عشقم
هشیــــار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیـــــــدار نخواهم شد
****************

من در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/woodstory.ir/
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan